عشق مدرسه ای ۲
عشق مدرسه ای ۲
پارت ۵
از زبان لیا
بخاطر اینکه امسال طرح مد و رونمایی افتاده بوسان سه روزه که امدم اینجا.
جایه خوبیه تا الان به کارهای کوک فکر کردم، به نظرم پشیمونه و البته مهم تر از همه با هم بودنمون میتونه به پیشرفتمون هم کمک کنه.
داشتم الکل میخوردم که ..... که کوک رو دیدم داشت میومد سمتم.
نگاهش کردم ، ولی از کنارم رد شد، ها چی شد؟ ینی من رو ندید؟
دیدم رفت پیش ی دختر و لبش رو بوسید چسبید به دختره و داشت باهاش لاس میزد.
هه ذات آدم ها هیچ وقت تغییر نمیکنه،عوضی.
از زبان لیلیث
شات آخرش رو خورد و رفت دلش نمیخواست دیگع اون صحنه رو ببینه.
رفت تا ببینه داشت دوباره به چه آدمی دل میداد.
رفت تا دیگه نبینه.
رفت تا بازم مثل قبل باهاش سرد بشه.
اره اون قرار نبود شانس دیگه ای به جئون بده تا الان کوک بود و الان شده جئون.
اون داشت خودش رو سرزنش میکرد کع چرا دوباره به کسی که یک بار دلش رو شکسته اعتماد کرده.
پایان فلش بک
داشت کارش رو انجام مداد آخرین طرح رو هم کشید و روی مبل راحتیش دراز کشید،داشت به اتفاقات چند وقت اخیر فکر میکرد.
چقدر مسخره که این همه اتفاق فقط تو چند ماه افتاد.
داشت فکر میکرد چقدر احمق بوده داشت که دوباره به کوک شانس دوباره میداد.
خیلی وقت بود از کوک خبری نبود.
مث اینکه سرش با هرزه جدیدش گرم بود.
ی لایک به ما نمیدی
پارت ۵
از زبان لیا
بخاطر اینکه امسال طرح مد و رونمایی افتاده بوسان سه روزه که امدم اینجا.
جایه خوبیه تا الان به کارهای کوک فکر کردم، به نظرم پشیمونه و البته مهم تر از همه با هم بودنمون میتونه به پیشرفتمون هم کمک کنه.
داشتم الکل میخوردم که ..... که کوک رو دیدم داشت میومد سمتم.
نگاهش کردم ، ولی از کنارم رد شد، ها چی شد؟ ینی من رو ندید؟
دیدم رفت پیش ی دختر و لبش رو بوسید چسبید به دختره و داشت باهاش لاس میزد.
هه ذات آدم ها هیچ وقت تغییر نمیکنه،عوضی.
از زبان لیلیث
شات آخرش رو خورد و رفت دلش نمیخواست دیگع اون صحنه رو ببینه.
رفت تا ببینه داشت دوباره به چه آدمی دل میداد.
رفت تا دیگه نبینه.
رفت تا بازم مثل قبل باهاش سرد بشه.
اره اون قرار نبود شانس دیگه ای به جئون بده تا الان کوک بود و الان شده جئون.
اون داشت خودش رو سرزنش میکرد کع چرا دوباره به کسی که یک بار دلش رو شکسته اعتماد کرده.
پایان فلش بک
داشت کارش رو انجام مداد آخرین طرح رو هم کشید و روی مبل راحتیش دراز کشید،داشت به اتفاقات چند وقت اخیر فکر میکرد.
چقدر مسخره که این همه اتفاق فقط تو چند ماه افتاد.
داشت فکر میکرد چقدر احمق بوده داشت که دوباره به کوک شانس دوباره میداد.
خیلی وقت بود از کوک خبری نبود.
مث اینکه سرش با هرزه جدیدش گرم بود.
ی لایک به ما نمیدی
۷.۶k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.