~•فرشته من٠~
(هایی اومدم امروز تمومش کنم این عذابو امروز همه پارتا رو میزارم پس منتظر باشیییین)
part12
از زبان جیمین •
سریع از باغ رفتم بیرون و رفتم تو دنیای میانه ( از خودم در اوردم پس بزارین توضیح بدم ببنین دنیای میانه جاییه که وقتی ادما میمیرن میرن اونجا ینی یچی بین دنیای زنده ها و مرده ها با جهنم و بهش مثل یه چهار راهه) اونجا یه عالمه روح بود بی توجه بهشون رفتم پیش ازی ( جون 🤣)
جیمی: ازی جونم
ازی: زهر مار
جیمی: بانو گفت اگه کمک کنی میزاره یه روز استراحت کنی
ازی: کجا باید بریم؟ (چه سریع قبول کرد)
جیمی: جهنم
ازی: پاشو
راه افتادیم و تو راه براش قضیه رو توضیح دادم
ازی: رسیدیم
جیمی: خیله خب
دستامو بست و منم سرمو انداختم پایین دمبالش راه افتادم
ازی: خب بازم همو دیدیم.... بیگیرش نامه اعمالشه
شیطان: بزار ببینم....
تا حواسش پرت بود رفتم خیلی سوسکی از اب چشمه برداشتم
شیطان: داری چ غلطی میکنی؟
جیمی: ها... چی هیچی... چه چشمه قشنگیه ههه(خنده ضایع)
شیطان: فک کردین من احمقم؟
ازی: شت... لو رفتیم.. من حواسشو پرت میکنم تو برو
جیمی: باشه
دستام باز شد و سریع از اونجا رفتم ولی وقتی اومدم بیرون توسط زیر دستای شیطان محاصره شدم
جیمی: لعنتی...
از رو سرشون رد شدم که ظرف حاوی اب چشمه از دستم افتاد درست وسط اونا
جیمی: چرا.... واقعا چرااا؟
برگشتم برش دارم که گرفتنم....
•••••••••••
اینم پارت ۱۲
ببخشید اگه کوتاهه من سرما خوردم مغزم فعلا قفله
شرطا
۲ تا فالو
۱٠ تا لایک
۱۵ تا کامنت(هرچی زود تر برسونین زودتر پارت بعدو میزارم ولی امروز میخوام اینو تموم کنم)
part12
از زبان جیمین •
سریع از باغ رفتم بیرون و رفتم تو دنیای میانه ( از خودم در اوردم پس بزارین توضیح بدم ببنین دنیای میانه جاییه که وقتی ادما میمیرن میرن اونجا ینی یچی بین دنیای زنده ها و مرده ها با جهنم و بهش مثل یه چهار راهه) اونجا یه عالمه روح بود بی توجه بهشون رفتم پیش ازی ( جون 🤣)
جیمی: ازی جونم
ازی: زهر مار
جیمی: بانو گفت اگه کمک کنی میزاره یه روز استراحت کنی
ازی: کجا باید بریم؟ (چه سریع قبول کرد)
جیمی: جهنم
ازی: پاشو
راه افتادیم و تو راه براش قضیه رو توضیح دادم
ازی: رسیدیم
جیمی: خیله خب
دستامو بست و منم سرمو انداختم پایین دمبالش راه افتادم
ازی: خب بازم همو دیدیم.... بیگیرش نامه اعمالشه
شیطان: بزار ببینم....
تا حواسش پرت بود رفتم خیلی سوسکی از اب چشمه برداشتم
شیطان: داری چ غلطی میکنی؟
جیمی: ها... چی هیچی... چه چشمه قشنگیه ههه(خنده ضایع)
شیطان: فک کردین من احمقم؟
ازی: شت... لو رفتیم.. من حواسشو پرت میکنم تو برو
جیمی: باشه
دستام باز شد و سریع از اونجا رفتم ولی وقتی اومدم بیرون توسط زیر دستای شیطان محاصره شدم
جیمی: لعنتی...
از رو سرشون رد شدم که ظرف حاوی اب چشمه از دستم افتاد درست وسط اونا
جیمی: چرا.... واقعا چرااا؟
برگشتم برش دارم که گرفتنم....
•••••••••••
اینم پارت ۱۲
ببخشید اگه کوتاهه من سرما خوردم مغزم فعلا قفله
شرطا
۲ تا فالو
۱٠ تا لایک
۱۵ تا کامنت(هرچی زود تر برسونین زودتر پارت بعدو میزارم ولی امروز میخوام اینو تموم کنم)
۴.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.