Manoraᥫ᭡ᵕ̈ ☘☄︎chapter 1
#Manora
☪︎Part¹
*وقتی (∆)این علامت رو گذاشتم فرض کنید اول صدای بیسیم میاد بعد صدای اون شخص*
-∆ وی او (vo) جواب بده....∆ وی او ... ∆ هوی کجایی؟؟... ∆ وای این باز خوابش برد.... ∆ یارینااااااااااا( فریاددد)
+ هاااا.... چیه.. کجا...∆ چیشد؟
- ∆باز تو خوابت برد
*درحالی که داره چشماشو میمالونه*
+∆ ببخشید که از دیشب تا الان بیدارم
-∆ اوکی درسته خسته ای ولی الان توی ماموریتی... پس یکم صبر داشته باش تا بریم خونه
+∆ باشه.. -_-
-∆ خب حالا بگو سفید؟
+ ∆ فعلا اره سفید ( منظور از سفید یعنی همه جا امنه)
( خب یه توضیح بدم : یارین الان بالای یه آپارتمان 8 طبقه هستش و الان شبه ماموریت الانشون اینه که کسی که زده زیر قولش رو بگیرن حالا چه قولی جلوتر میفهمین)
ویو وی او( یارین)
ای بابا این چغندر هم در نمیاد... بیا بیرون دیگه چهار ساعته علافتم ... صبر کن این صدای چی بود؟
یه صدایی از پشت سرم شنیدم °-° هه فکر کرده میتونه منو گیر بندازه😏
ولی صدای پاش هی نزدیک تر میشد از صدای پاش میشد فهمید چکمه پوشیده... اصن صبرکن ببینم واسه چی چکمه پوشیده مگه نمیدونه وقتی باهاش راه میری صدا میده و طرف متوجه میشه :|
داشت نزدیک تر میشد تا یه سه قدمیم اومده بود ولی هم میخواستم برگردم متوجه خود عوضیش شدم پس میخواستی حواسه منو پرت کنی... دارم واست
سریع برگشتم طرف اون فرد پشت سرم سرشو گرفتم با پام به سرش ضربه زدم ، فکر میکردم بیهوش بشه ولی نه سخت جون تر از این حرفا بود پس مجبور شدم بهش شلیک کنم دقیقا کنار قلبش 20 سانت بالاتر زدم
+ خودت مجبورم کردی
بهش نمیخورد سنش زیاد باشه پایین تر از 20 سالش بود
آه واقعا نمیدونم چرا بچه ها رو مجبور به این کار میکنه سریع از بالا پریدم پایین چون وقتی صدای شلیک رو شنید فرار کرد پس وقت نداشتم از پله ها استفاده کنم یا بزارم آسانسور بیاد ولی فکر کرده میتونه از دست من فرار کنه ؛|
وقتی نزدیک زمین شدم چتر مخصوص لباسم رو فعال کردم و فرود اومدم ولی سریع دویدم تا بهش برسم دیدم از کجا رفت چون اینجا رو مثل کف دستم بلد بودم
خب اینم پارت اول اون کاورم مال فصل اول فصل های بعد تغییر میکنه خلاصه امیدوارم دوست داشته باشید:)💜
☪︎Part¹
*وقتی (∆)این علامت رو گذاشتم فرض کنید اول صدای بیسیم میاد بعد صدای اون شخص*
-∆ وی او (vo) جواب بده....∆ وی او ... ∆ هوی کجایی؟؟... ∆ وای این باز خوابش برد.... ∆ یارینااااااااااا( فریاددد)
+ هاااا.... چیه.. کجا...∆ چیشد؟
- ∆باز تو خوابت برد
*درحالی که داره چشماشو میمالونه*
+∆ ببخشید که از دیشب تا الان بیدارم
-∆ اوکی درسته خسته ای ولی الان توی ماموریتی... پس یکم صبر داشته باش تا بریم خونه
+∆ باشه.. -_-
-∆ خب حالا بگو سفید؟
+ ∆ فعلا اره سفید ( منظور از سفید یعنی همه جا امنه)
( خب یه توضیح بدم : یارین الان بالای یه آپارتمان 8 طبقه هستش و الان شبه ماموریت الانشون اینه که کسی که زده زیر قولش رو بگیرن حالا چه قولی جلوتر میفهمین)
ویو وی او( یارین)
ای بابا این چغندر هم در نمیاد... بیا بیرون دیگه چهار ساعته علافتم ... صبر کن این صدای چی بود؟
یه صدایی از پشت سرم شنیدم °-° هه فکر کرده میتونه منو گیر بندازه😏
ولی صدای پاش هی نزدیک تر میشد از صدای پاش میشد فهمید چکمه پوشیده... اصن صبرکن ببینم واسه چی چکمه پوشیده مگه نمیدونه وقتی باهاش راه میری صدا میده و طرف متوجه میشه :|
داشت نزدیک تر میشد تا یه سه قدمیم اومده بود ولی هم میخواستم برگردم متوجه خود عوضیش شدم پس میخواستی حواسه منو پرت کنی... دارم واست
سریع برگشتم طرف اون فرد پشت سرم سرشو گرفتم با پام به سرش ضربه زدم ، فکر میکردم بیهوش بشه ولی نه سخت جون تر از این حرفا بود پس مجبور شدم بهش شلیک کنم دقیقا کنار قلبش 20 سانت بالاتر زدم
+ خودت مجبورم کردی
بهش نمیخورد سنش زیاد باشه پایین تر از 20 سالش بود
آه واقعا نمیدونم چرا بچه ها رو مجبور به این کار میکنه سریع از بالا پریدم پایین چون وقتی صدای شلیک رو شنید فرار کرد پس وقت نداشتم از پله ها استفاده کنم یا بزارم آسانسور بیاد ولی فکر کرده میتونه از دست من فرار کنه ؛|
وقتی نزدیک زمین شدم چتر مخصوص لباسم رو فعال کردم و فرود اومدم ولی سریع دویدم تا بهش برسم دیدم از کجا رفت چون اینجا رو مثل کف دستم بلد بودم
خب اینم پارت اول اون کاورم مال فصل اول فصل های بعد تغییر میکنه خلاصه امیدوارم دوست داشته باشید:)💜
۲۱.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.