وقتی موزیک ویدیوش رو با آیو دیدی
3 پارتی فیک از "تهیونگ"
(Part 2)
تهیونگ: مگه بیچاره چیکار کرده....
ات: بیچارهههه؟!
رو پاش که خوابیدی.... دستشو که گرفتیییی.... رو پات که نشستههه.... صورتشو که نزدیک خودت کردیییییی.... دستتو رو کمرش که گذاشتیییی.... دهنتو که پاک کردههههه... توعم هم میکردیش هم میبوسیدیش تموم میشد میرفت دیگههه.... عروسی ام که گرفتید و تموم شد رفت..... "حرصی،جیغ"
تهیونگ: وای ات.... "خنده"
ات: زهرمار....نخند....بخدا میزنم تو دهنتاااا
پرو الاغ... برو گمشو
"تهیونگ دست ات گرفت"
ات: "جیغ" دستت به من نمیخورهههه
تهیونگ: فکر نمیکردم انقد بی جنبه باشی😕😐
ات/ چشمام ناخداگاه پر شد و از کنارش محکم رد شدم و رفتم تو اتاقمون... نشستم رو تخت و لب تاپمو برداشتم و یه فیلم که چند روز بود داشتم میدیدمش رو پلی کردم... 5 دقیقه ای گذشت که تهیونگ اومد اتاق.... بهش توجه نکردم و نشستم روی تخت کنارم که با صدای بمش گفت...../
تهیونگ: میدونستی این کارات خیلی بچگونه اس؟
ات: ...
تهیونگ: دارم میگم از من بزرگتره.... چرا نمیفهمی؟
ات: هیششش دارم فیلم میبینم
تهیونگ: ات ما 4 ساله ازدواج کردیم... تو هنوزم این حسودیات و حرص خوردن هاتو نزاشتی کنار.... نمیخوای بزاری کنار نه؟
ات: نه نمیخوام....
تهیونگ: باید بزاری دیگه...
"چشمای ات پر شد"
تهیونگ: الان چرا چشمات پر شد قربونت برم من؟؟
ات/ چشمامو باز کردم و همونطور که یه قطره اشک ازشون میوفتاد گفتم/
ات: کجاش پره؟؟ "بغض سگی"
تهیونگ: وای ات.... گریه نکن....
ات: تازه اشکاشم پاک کردییییی "هق هق"
تهیونگ: بیبی حسودم گریه نکن
"خندید و گونه ی ات رو بوسید"
تهیونگ: قیافه رو ببین... داره از حسودی میترکه وای "خنده"
ات: ازش متنفرمممم
تهیونگ: عه عه.... دختر خوبیه اینجوری نگو
ات/هق هق هام بیشتر شد و چشمام پر تر که منو وقتی اینجوری دید گفت/
تهیونگ: بخدا شوخی کردم ببخشید....
"تهیونگ دراز کشید و با دستاش کمر ات رو از پشت گرفت و خوابوندش رو تخت و بغلش کرد"
تهیونگ: بسه دیگه هق هق نکن اون مروارید هارو هدر نده.... حسودی نکن نینی... اصلا بیا بخوابیم فیلم ببینیم خوراکی بخوریم
ات: نمیخوام برو اونور "همونطور که هق هق میکرد از بغل تهیونگ اومد بیرون و پاشد دوباره نشست رو تخت و تهیونگم نشست"
(Part 2)
تهیونگ: مگه بیچاره چیکار کرده....
ات: بیچارهههه؟!
رو پاش که خوابیدی.... دستشو که گرفتیییی.... رو پات که نشستههه.... صورتشو که نزدیک خودت کردیییییی.... دستتو رو کمرش که گذاشتیییی.... دهنتو که پاک کردههههه... توعم هم میکردیش هم میبوسیدیش تموم میشد میرفت دیگههه.... عروسی ام که گرفتید و تموم شد رفت..... "حرصی،جیغ"
تهیونگ: وای ات.... "خنده"
ات: زهرمار....نخند....بخدا میزنم تو دهنتاااا
پرو الاغ... برو گمشو
"تهیونگ دست ات گرفت"
ات: "جیغ" دستت به من نمیخورهههه
تهیونگ: فکر نمیکردم انقد بی جنبه باشی😕😐
ات/ چشمام ناخداگاه پر شد و از کنارش محکم رد شدم و رفتم تو اتاقمون... نشستم رو تخت و لب تاپمو برداشتم و یه فیلم که چند روز بود داشتم میدیدمش رو پلی کردم... 5 دقیقه ای گذشت که تهیونگ اومد اتاق.... بهش توجه نکردم و نشستم روی تخت کنارم که با صدای بمش گفت...../
تهیونگ: میدونستی این کارات خیلی بچگونه اس؟
ات: ...
تهیونگ: دارم میگم از من بزرگتره.... چرا نمیفهمی؟
ات: هیششش دارم فیلم میبینم
تهیونگ: ات ما 4 ساله ازدواج کردیم... تو هنوزم این حسودیات و حرص خوردن هاتو نزاشتی کنار.... نمیخوای بزاری کنار نه؟
ات: نه نمیخوام....
تهیونگ: باید بزاری دیگه...
"چشمای ات پر شد"
تهیونگ: الان چرا چشمات پر شد قربونت برم من؟؟
ات/ چشمامو باز کردم و همونطور که یه قطره اشک ازشون میوفتاد گفتم/
ات: کجاش پره؟؟ "بغض سگی"
تهیونگ: وای ات.... گریه نکن....
ات: تازه اشکاشم پاک کردییییی "هق هق"
تهیونگ: بیبی حسودم گریه نکن
"خندید و گونه ی ات رو بوسید"
تهیونگ: قیافه رو ببین... داره از حسودی میترکه وای "خنده"
ات: ازش متنفرمممم
تهیونگ: عه عه.... دختر خوبیه اینجوری نگو
ات/هق هق هام بیشتر شد و چشمام پر تر که منو وقتی اینجوری دید گفت/
تهیونگ: بخدا شوخی کردم ببخشید....
"تهیونگ دراز کشید و با دستاش کمر ات رو از پشت گرفت و خوابوندش رو تخت و بغلش کرد"
تهیونگ: بسه دیگه هق هق نکن اون مروارید هارو هدر نده.... حسودی نکن نینی... اصلا بیا بخوابیم فیلم ببینیم خوراکی بخوریم
ات: نمیخوام برو اونور "همونطور که هق هق میکرد از بغل تهیونگ اومد بیرون و پاشد دوباره نشست رو تخت و تهیونگم نشست"
۷.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.