من نفرت انگیز part9
#رزی
خانم ساری گفت :
-ما به اندازه چادر داریم . تو هر چادر 2 نفر هستند .
خانم ساری داشت میخوند که گفت:
-رزی و .....
جونگ کوک😆(انتظار دارید جیمین میبودید😂💔)
خدارو شکر! با جونگ کوک . ولی بعد گفت لیسا با جیمین.
دلم برای لیسا سوخت. گناه داشت.
خلاصه رفتیم و چادر هایمون رو پهن کردیمو وسایلامونو گذاشتیم . اون منطقه کمی آن طرف تر ،جایی مثل جنگل بود که خانم ساری گفت بریم چوب جمع کنیم و بیاریم تا آتیش درست کنیم.بالاخره با کمک لیسا و کوک تونستیم کلی جمع کنیم. بقیه بچه های کلاس هم،کلی جمع کردن . خانم ساری با کمک راهنمای اون کمپ آتیش رو درست کردن . که خانم ساری کلی سیخ اورد با مارشملو.من برای خودم یک سیخ مارشملو گذاشتم تا درست بشه . خلاصه ما خوردیم و شب ان روز عالی بود. بالاخره رفتیم بخوابیم . با جونگ کوک رفتیم تو چادر و لیسا و جیمین هم رفتن تو چادر خودشون.
پایانpart9💜
(ببخشید کمه دستم درد گرفت 1 ساعت
دیگه میزارم💜)
خانم ساری گفت :
-ما به اندازه چادر داریم . تو هر چادر 2 نفر هستند .
خانم ساری داشت میخوند که گفت:
-رزی و .....
جونگ کوک😆(انتظار دارید جیمین میبودید😂💔)
خدارو شکر! با جونگ کوک . ولی بعد گفت لیسا با جیمین.
دلم برای لیسا سوخت. گناه داشت.
خلاصه رفتیم و چادر هایمون رو پهن کردیمو وسایلامونو گذاشتیم . اون منطقه کمی آن طرف تر ،جایی مثل جنگل بود که خانم ساری گفت بریم چوب جمع کنیم و بیاریم تا آتیش درست کنیم.بالاخره با کمک لیسا و کوک تونستیم کلی جمع کنیم. بقیه بچه های کلاس هم،کلی جمع کردن . خانم ساری با کمک راهنمای اون کمپ آتیش رو درست کردن . که خانم ساری کلی سیخ اورد با مارشملو.من برای خودم یک سیخ مارشملو گذاشتم تا درست بشه . خلاصه ما خوردیم و شب ان روز عالی بود. بالاخره رفتیم بخوابیم . با جونگ کوک رفتیم تو چادر و لیسا و جیمین هم رفتن تو چادر خودشون.
پایانpart9💜
(ببخشید کمه دستم درد گرفت 1 ساعت
دیگه میزارم💜)
۳۲.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.