تو مال منی پارت 48
فلش بک به روز عروسی
عاقد : آنجلا ژوبرت پرنسس انگلیس به لقب زن جنگجو آیا کیم تهیونگ پادشاه فرانسه به لقب قلب فرانسه به همسری قبول میکنی؟آیا حاظری در کنار پادشاه ملکه فرانسه بشی؟
آنجلا:به تهیونگ نگاه کردم و لبخند زدم و گفتم: با تمام وجودم حتی اگه در زندگی بعدیم به عنوان گل زندگی کنم کیم تهیونگ رو به عنوان باغبونم انتخاب میکنم!
&همه دست زدن
عاقد: کیم تهیونگ پادشاه فرانسه به لقب قلب فرانسه آیا آنجلا ژوبرت پرنسس انگلیس به لقب زن جنگجو به همسری قبول میکنی آیا حاظری در کنار ملکه آینده یک عمر به مردم فرانسه خدمت کنی و زندگی شاد و عمر طولانی سرشار از عشق داشته باشی؟
تهیونگ: به سمت آنجلا برگشتم صورتش رو با دست راستم قاب گرفتم و گفتم: حتی اگه در زندگی بعدی به عنوان ی باغبون به دنیا بیام باز هم بین تموم گل های باغم تو هستی انتخابم ...گل زر سرخم !
&هردو زوج به چشم های هم نگاه کردن و با عشق ل*ب های هم رو لمس کردن که دست زدن مهمون ها در کیلیسای مقدس بزرگ فرانسه به گوش رسید
اما تهیونگ بعد از تموم کردن بو*سش با معشوقش به سمت مردم و مهمون ها برگشت و بلند داد زد
تهیونگ: از هم اکنون کیم آنجلا همسر من ، مادر فرانسه، مادر فرزندم و فرزندام را ملکه فرانسه مینامم احترام به اونم احترام به من بیاحترامی به اون بی احترامی به من محسوب میشود ای مردمم من و ملکه ام تمام تلاشمون رو برای ساختن دنیایی برای مردمانمون میکنم
&همه یک صدا اسم کیم تهیونگ پادشاه فرانسه رو صدا میزدن یونگی با افتخار به شاگردش که مدت ها زیر دستش بود خیره شده بود بغض کرده بود کوک خندش گرفته بود و داشت سر به سر یونگی میزاشت برادر و خواهر هر دو با لبخند بهشون نگاه میکردن که
جولیا:دیدی گفتم آخرش میشه زن داداشم
جیمین:دیدم ملکه من(دستشو بو* سید )
&همه به تالار قصر برگشتن جولیا از تهیونگ و آنجلا خواهش کرده بود تا لباس هایی که برای مراسم انتخاب همسر تهیونگ حاظر شده بودن رو بپوشن
همشون عالی شده بودن و بی نظیر مراسم به شکل عالی داشت جلو میرفت دختری نظر کوک رو جلب کرده بود و کوک در تلاش برای جلب کردن اون دختر بود یونگی با همسرش ماریانا میگفت و میخندید ..
آنجلا: از بالای تراس سلطنتی تالار با تهیونگ به پایین زل زده بودیم با حس دست گرم تهیونگ با لبخند به طرفش برگشتم که منو به آغوش کشید و گفت
تهیونگ: با این لباس دقیقا مثل رزي سرخی شدی که بین جمعیت میدرخشی مثل رزي که بین تمام گل های سفید خودش رو نشون میده
سلام دوستان عزیز خب نویسنده تصمیم گرفت که داستان رو تموم کنه
وامروز پارت های پایانی رو میزاریم ✨💗
عاقد : آنجلا ژوبرت پرنسس انگلیس به لقب زن جنگجو آیا کیم تهیونگ پادشاه فرانسه به لقب قلب فرانسه به همسری قبول میکنی؟آیا حاظری در کنار پادشاه ملکه فرانسه بشی؟
آنجلا:به تهیونگ نگاه کردم و لبخند زدم و گفتم: با تمام وجودم حتی اگه در زندگی بعدیم به عنوان گل زندگی کنم کیم تهیونگ رو به عنوان باغبونم انتخاب میکنم!
&همه دست زدن
عاقد: کیم تهیونگ پادشاه فرانسه به لقب قلب فرانسه آیا آنجلا ژوبرت پرنسس انگلیس به لقب زن جنگجو به همسری قبول میکنی آیا حاظری در کنار ملکه آینده یک عمر به مردم فرانسه خدمت کنی و زندگی شاد و عمر طولانی سرشار از عشق داشته باشی؟
تهیونگ: به سمت آنجلا برگشتم صورتش رو با دست راستم قاب گرفتم و گفتم: حتی اگه در زندگی بعدی به عنوان ی باغبون به دنیا بیام باز هم بین تموم گل های باغم تو هستی انتخابم ...گل زر سرخم !
&هردو زوج به چشم های هم نگاه کردن و با عشق ل*ب های هم رو لمس کردن که دست زدن مهمون ها در کیلیسای مقدس بزرگ فرانسه به گوش رسید
اما تهیونگ بعد از تموم کردن بو*سش با معشوقش به سمت مردم و مهمون ها برگشت و بلند داد زد
تهیونگ: از هم اکنون کیم آنجلا همسر من ، مادر فرانسه، مادر فرزندم و فرزندام را ملکه فرانسه مینامم احترام به اونم احترام به من بیاحترامی به اون بی احترامی به من محسوب میشود ای مردمم من و ملکه ام تمام تلاشمون رو برای ساختن دنیایی برای مردمانمون میکنم
&همه یک صدا اسم کیم تهیونگ پادشاه فرانسه رو صدا میزدن یونگی با افتخار به شاگردش که مدت ها زیر دستش بود خیره شده بود بغض کرده بود کوک خندش گرفته بود و داشت سر به سر یونگی میزاشت برادر و خواهر هر دو با لبخند بهشون نگاه میکردن که
جولیا:دیدی گفتم آخرش میشه زن داداشم
جیمین:دیدم ملکه من(دستشو بو* سید )
&همه به تالار قصر برگشتن جولیا از تهیونگ و آنجلا خواهش کرده بود تا لباس هایی که برای مراسم انتخاب همسر تهیونگ حاظر شده بودن رو بپوشن
همشون عالی شده بودن و بی نظیر مراسم به شکل عالی داشت جلو میرفت دختری نظر کوک رو جلب کرده بود و کوک در تلاش برای جلب کردن اون دختر بود یونگی با همسرش ماریانا میگفت و میخندید ..
آنجلا: از بالای تراس سلطنتی تالار با تهیونگ به پایین زل زده بودیم با حس دست گرم تهیونگ با لبخند به طرفش برگشتم که منو به آغوش کشید و گفت
تهیونگ: با این لباس دقیقا مثل رزي سرخی شدی که بین جمعیت میدرخشی مثل رزي که بین تمام گل های سفید خودش رو نشون میده
سلام دوستان عزیز خب نویسنده تصمیم گرفت که داستان رو تموم کنه
وامروز پارت های پایانی رو میزاریم ✨💗
۳۴.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.