کاتوس رنگی 🌵🌈
0رو ب من گف :شما پرستا کوک هستید
ا: ب ب بله خودم هستم
ن : میشه اتاقشو نشونم بدید
ا :ب ب بله
ن: ببخشید ولی چرا صداتون میلرزه ؟
ا: موهامو پشت گوشم دادم گفتم ن من خوبم من خوبم
ن :آخه ......... هیچی واش کن بریم
ا: باش
ات ویو : وایسا ببینم راه از کدوم وره ( تو دلش گفت ) هیچی ولش کن حالا ی راهی رو میریم بعد ببینیم میرسیم ب کجا ( ماهی از تو بیشتر حافظه دارم فرزندم 😂😭)
رفتیم آجوما رو پیدا کردم از پرسیدم راه از کدوم طرفه
ن: این گیج ب مولا :/
ا : ببخشید آقای ( خودشو ب خریت زده مثلا 😐)
ن : کیم نامجون
ا: ببخشید آقای کیم چیزی گفتید ؟
ن: ن چیزی نگفتم ( ط دیگه چراااااا )
ا : اهان
لطفا دنبالم بیاید
مسیر طولانی بود و بعد از چند دقیقه رسیدیم
نامجون در اتاق رو زد و من هم بیرم منتظر بودم
فضولیم گل کرده بود ( الحق ک مث خودمی 😂)
نامجون وارد اتاق شد
بعد احوال پرسی
جنونکوک پرسید
ج : چرا اومدی ؟
ن: بد کاری کردم
ج: ارعععععع (با اربده )
ا: پشمام اسلاح شد
ن : اودم بهت سر بزنم و بگم ک فردا شب بیا
ب باغ هوپی
ج : آخه
ن : ن نیار باید بیای
ج : باش هیونگ
نامجون از تو اتاق اومد بیرون و من سریع ی دستمال برداشت ک مثلا دارم زمینو تمیز میکنم 😂
ج : خدافظ خانم
ا: پارک ات
ج :خدافظ خانم پارک
خدافظ آقای کیم
و بعد رفتم شامو از آجوما گرفتم و اومدم در زدم
ج :بیا تو
ا: رفتم تو
وشامو دادمبهش
و بهششب بخیری گفتم و اومدم بیرون
آرومرو تختم دراز کشیدم تاخوابم ببره آخه مگه میشه با شندین اون خبر حوابید
خلاصه با خودم ور رفتم تاخسته شدم و خوابیدم
ساعت ۶ بود گوشیم زنگ خورد
بیدار شدم و لباسامو عوض کردم و و صبحونه دادم ب کوک و خودم تنهایی صبحونه خوردم
شب
یه لباس طوری مشکی پوشیدم و موهام رو اتو کشیدم
و وارد اتاق کوک شدم
اون واقعا .....................
لایک یادت نره :)💞
ا: ب ب بله خودم هستم
ن : میشه اتاقشو نشونم بدید
ا :ب ب بله
ن: ببخشید ولی چرا صداتون میلرزه ؟
ا: موهامو پشت گوشم دادم گفتم ن من خوبم من خوبم
ن :آخه ......... هیچی واش کن بریم
ا: باش
ات ویو : وایسا ببینم راه از کدوم وره ( تو دلش گفت ) هیچی ولش کن حالا ی راهی رو میریم بعد ببینیم میرسیم ب کجا ( ماهی از تو بیشتر حافظه دارم فرزندم 😂😭)
رفتیم آجوما رو پیدا کردم از پرسیدم راه از کدوم طرفه
ن: این گیج ب مولا :/
ا : ببخشید آقای ( خودشو ب خریت زده مثلا 😐)
ن : کیم نامجون
ا: ببخشید آقای کیم چیزی گفتید ؟
ن: ن چیزی نگفتم ( ط دیگه چراااااا )
ا : اهان
لطفا دنبالم بیاید
مسیر طولانی بود و بعد از چند دقیقه رسیدیم
نامجون در اتاق رو زد و من هم بیرم منتظر بودم
فضولیم گل کرده بود ( الحق ک مث خودمی 😂)
نامجون وارد اتاق شد
بعد احوال پرسی
جنونکوک پرسید
ج : چرا اومدی ؟
ن: بد کاری کردم
ج: ارعععععع (با اربده )
ا: پشمام اسلاح شد
ن : اودم بهت سر بزنم و بگم ک فردا شب بیا
ب باغ هوپی
ج : آخه
ن : ن نیار باید بیای
ج : باش هیونگ
نامجون از تو اتاق اومد بیرون و من سریع ی دستمال برداشت ک مثلا دارم زمینو تمیز میکنم 😂
ج : خدافظ خانم
ا: پارک ات
ج :خدافظ خانم پارک
خدافظ آقای کیم
و بعد رفتم شامو از آجوما گرفتم و اومدم در زدم
ج :بیا تو
ا: رفتم تو
وشامو دادمبهش
و بهششب بخیری گفتم و اومدم بیرون
آرومرو تختم دراز کشیدم تاخوابم ببره آخه مگه میشه با شندین اون خبر حوابید
خلاصه با خودم ور رفتم تاخسته شدم و خوابیدم
ساعت ۶ بود گوشیم زنگ خورد
بیدار شدم و لباسامو عوض کردم و و صبحونه دادم ب کوک و خودم تنهایی صبحونه خوردم
شب
یه لباس طوری مشکی پوشیدم و موهام رو اتو کشیدم
و وارد اتاق کوک شدم
اون واقعا .....................
لایک یادت نره :)💞
۲۲.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.