عاشقانه

دلبرا!مرا دریاب..
در زمستان زندگی ام منتظر بهارم،اما..سالهاست بهار مرا نمیپزیرد،مرا باتو میخواهد،با عشق تو،با وجود تو
انگار تو رمز شکوفه ها و کلید بهاری.??
مرا با چشمان اهویت میخواهد،باخنده ی گرم بهتر از خورشید،با چهره شیرین تر از نقل و نباتت.??

دلبرا!مرا دریاب..
منی را که مست و خمار توام،منی که چشمان سیاهت را به نور خورشید گرم ترجیح میدهم.
آن گیسوانت،گیسوانی که از جنس پوست سیب سبزند،بوی گیلاس تازه را میدهند و مرا یاد دوران خوش تابستان می اندازند..??

دلبرا!مرا دریاب...
دیگر در پایان زندگی ام،در پایان حیات،مانند بی بی سرما موهایم برفی شده،چندتارموی سفید حال تمام گیسوانم را در بر گرفته است.
من دیگر بوی جوانی نمیدهم اما هنوز همانند آنروزها دوستت دارم،هنوز عشقت را در این قلب پیر،جوان نگاه داشته ام.❄⛄

یارا!من تورا در انزوای تاریخ،در کوچه پس کوچه های زمان برای همیشه یادخواهم کرد:)