پارت هشتم
پارت هشتم
شوگا ویو
-اقای کیم ن الان الان نمی شه
پ. ا:اره الان
پ. ا: ات زمانی که ب دنیا اومدی شوگا روز بعد ب دنیا اومد و بخاطر این و شباهتتون زمان بچگیتون مادر بزرگتون مجبورمون کرد که ت همین بچگی ازدواج کنید و چون اون ت جوانیش ی جادوگر بود حافظتون رو پاک کرد شما دوتا زن و شوهرید انتظار ک نداری بزارم بری با اون اکس روانیت البته فقط زندان ی روز در میون می برش گردش هرجا بخواد
+چ... چی... ن... نه
دیدم ات داره می دوعه سمت در و زد بیرون داشتیم تمام راهو دنبالش می دوعیدیم همه باورم نمیشه همه داره کجا می ره؟
وایسا! ن...
ات ویو
اون زنیکه ی مرده منو نفرین کرده عوضیی ی کثافت اسمشونو ت اون دنیا خراب می کنم
رسیدم ب قبرستان و کلنگ برداشتم و زدم ب قبرش و قبر خوشگلش از سنگ مرمر خورد خورد کردم بقیه داشتن با تعجب نگا می کردن و پشماشون ریخته بود چون اون زن قدرت مندی بود ولی من ازش نمی ترسم هیچیم نمی شه موهام جلوی صورتم بود چشام تا اخر باز بود و عصابم داغون از شدت عصبانیت قرمز بود رسیدم ب جسدی ک مال اون زنیکه بود
استاخونلش خورد کردم و پودر شد اون جسد چندشش
اخر انقدر زدم ک شوگا اومد دستامو گرف چون چوب کلنگه پوس پوس بود رفته بود چوبای خوردش ب دستم و دستم داشت خون می یومد ولی ب راسترین چپمم نبود و فقط می کوبیدم ک شوگا کلنگو گرف و انداخت اون ور
-دیوونه شدی
+عاره( عربده)
-ا... ات
+من چرا نمی تونم ی زندگی راحت داشته باشم چرااا( داد)
دیگه بغضم ترکید و افتادم رو زانو هام و شرو کردم ب گریه شوگا بغلم کرده بود و اروم می زد ب پشتم و موهامو نوازش می کرد
کم کم صدای بقیه رو شنیدم ک اسمم رو داد می زدن و دستی ک زیر سرم بود.....
واو این پارت خعلی باحال شد😂🗿
شوگا ویو
-اقای کیم ن الان الان نمی شه
پ. ا:اره الان
پ. ا: ات زمانی که ب دنیا اومدی شوگا روز بعد ب دنیا اومد و بخاطر این و شباهتتون زمان بچگیتون مادر بزرگتون مجبورمون کرد که ت همین بچگی ازدواج کنید و چون اون ت جوانیش ی جادوگر بود حافظتون رو پاک کرد شما دوتا زن و شوهرید انتظار ک نداری بزارم بری با اون اکس روانیت البته فقط زندان ی روز در میون می برش گردش هرجا بخواد
+چ... چی... ن... نه
دیدم ات داره می دوعه سمت در و زد بیرون داشتیم تمام راهو دنبالش می دوعیدیم همه باورم نمیشه همه داره کجا می ره؟
وایسا! ن...
ات ویو
اون زنیکه ی مرده منو نفرین کرده عوضیی ی کثافت اسمشونو ت اون دنیا خراب می کنم
رسیدم ب قبرستان و کلنگ برداشتم و زدم ب قبرش و قبر خوشگلش از سنگ مرمر خورد خورد کردم بقیه داشتن با تعجب نگا می کردن و پشماشون ریخته بود چون اون زن قدرت مندی بود ولی من ازش نمی ترسم هیچیم نمی شه موهام جلوی صورتم بود چشام تا اخر باز بود و عصابم داغون از شدت عصبانیت قرمز بود رسیدم ب جسدی ک مال اون زنیکه بود
استاخونلش خورد کردم و پودر شد اون جسد چندشش
اخر انقدر زدم ک شوگا اومد دستامو گرف چون چوب کلنگه پوس پوس بود رفته بود چوبای خوردش ب دستم و دستم داشت خون می یومد ولی ب راسترین چپمم نبود و فقط می کوبیدم ک شوگا کلنگو گرف و انداخت اون ور
-دیوونه شدی
+عاره( عربده)
-ا... ات
+من چرا نمی تونم ی زندگی راحت داشته باشم چرااا( داد)
دیگه بغضم ترکید و افتادم رو زانو هام و شرو کردم ب گریه شوگا بغلم کرده بود و اروم می زد ب پشتم و موهامو نوازش می کرد
کم کم صدای بقیه رو شنیدم ک اسمم رو داد می زدن و دستی ک زیر سرم بود.....
واو این پارت خعلی باحال شد😂🗿
۸.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.