پارت پنجم
پارت پنجم
ویو ات
یهو دیدم که آرنیکا دوست صمیمیم اونجاست تا همو دیدیم پریدیم بغل هم
ات:سلام بزمجه آفریقایی من دلم برات تنگ شد
آرنیکا:سلام الاغ فرانسوی منم دلم برات تنگ شد
جیمین:ابراز علاقه دوست ها مثل اینا باید باشه آفرین ات و آرنیکا
ات با تعجب از بغل آرنیکا اومد بیرون رو به جیمین گفت:مگه شما آرنیکا رو میشناسین
جیمین:آره چون منیجر ماست
ات برگشت سمت آرنیکا گفت:توعه بزمجه آفریقایی به من نگفتی منیجر اعضایی؟
آرنیکا:حالا که فهمیدی الاغ فرانسوی از این به بعد منیجر توعم هستم
ات:یوهووووووووووو
همه:*خنده بلند*
آرنیکا یادش افتاد میخواست یه خبر به ات بده
آرنیکا:ا.ا.ات ی.یه خ.خبر ب.بد
ات ترسیده گفت:چ.چی؟
آرنیکا:خ.خوب ر.را.راستش
ات:د بنال دیگه*به صدای نسبتا بلند*
آرنیکا:خ.خوب م.م.ما.مارک او.اومد ای.اینجا
ات با تعجب و ترسیده و نگران با صدای بلند گفت:چی داری میگی تو هاااااا
آرنیکا:ات بخدا من نمیدونم از کجا اینجا رو پیدا کرد *نگران و ترسیده*
یونگی:ببخشید ات؟
ات برگشت سمت یونگی سوالی نگاش کرد
یونگی:میتونم بپرسم مارک کیه؟
ات:بچه ها بیاین بریم اونجا بشینیم به همتون بگم
بچه ها رفتن رو مبل نشستن ات شروع کرد به صحبت کردن:
خوب بچه ها مارک.........
کامنت یادتون نره
ویو ات
یهو دیدم که آرنیکا دوست صمیمیم اونجاست تا همو دیدیم پریدیم بغل هم
ات:سلام بزمجه آفریقایی من دلم برات تنگ شد
آرنیکا:سلام الاغ فرانسوی منم دلم برات تنگ شد
جیمین:ابراز علاقه دوست ها مثل اینا باید باشه آفرین ات و آرنیکا
ات با تعجب از بغل آرنیکا اومد بیرون رو به جیمین گفت:مگه شما آرنیکا رو میشناسین
جیمین:آره چون منیجر ماست
ات برگشت سمت آرنیکا گفت:توعه بزمجه آفریقایی به من نگفتی منیجر اعضایی؟
آرنیکا:حالا که فهمیدی الاغ فرانسوی از این به بعد منیجر توعم هستم
ات:یوهووووووووووو
همه:*خنده بلند*
آرنیکا یادش افتاد میخواست یه خبر به ات بده
آرنیکا:ا.ا.ات ی.یه خ.خبر ب.بد
ات ترسیده گفت:چ.چی؟
آرنیکا:خ.خوب ر.را.راستش
ات:د بنال دیگه*به صدای نسبتا بلند*
آرنیکا:خ.خوب م.م.ما.مارک او.اومد ای.اینجا
ات با تعجب و ترسیده و نگران با صدای بلند گفت:چی داری میگی تو هاااااا
آرنیکا:ات بخدا من نمیدونم از کجا اینجا رو پیدا کرد *نگران و ترسیده*
یونگی:ببخشید ات؟
ات برگشت سمت یونگی سوالی نگاش کرد
یونگی:میتونم بپرسم مارک کیه؟
ات:بچه ها بیاین بریم اونجا بشینیم به همتون بگم
بچه ها رفتن رو مبل نشستن ات شروع کرد به صحبت کردن:
خوب بچه ها مارک.........
کامنت یادتون نره
۷.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.