اخرp3
اخرp3
ا.ت ویو
و رفتم تو استخر داشتم ریلکس میکردم
و راحت برا خودم شنا میکردم که بله
کوک مزاحم شد
_ من اومدم
+ برو بیرون بزار تنها باشم
_ نمیخوام
بیا باهم بازی کنیم
+ هوفف چی؟
_ مسابقه میدیم تا ته استخر
هرکی زودتر رسید به اون یکی چک میزنه
+ اوکی
مسابقه دادیم ولی اون برنده شد
_ خب یک دو سه
چشم هامو بسته بودم و منتظر درد بودم
اما چیز نرمی رو لبم نشست
اون داشت میبو*سیدم
+چیکار میکنی
_ اوکی دیگه تکرار نمیشه
یه سوال
+ هوم
_ تو رو کسی کراشی؟
+ نه
_ ولی من رو تو کراشم
+ هوفف ببند
_ امروز به مامان بابات میگم تا تورو زن من کنن
+ چی میگی اختیارم دست خودمه
_ نخیر برعکس دست منه
+نچ
_ حالا ببین
بیا بریم بیرون
+ اوکی
رفتیم خودمونو خشک کردیم البته جدا
بعد نشستیم با کلی خوراکی فیلم کمدی دیدیم
بعد فیلم هم باهم گفتیم و خندیدیم
+ باهات حال کردم خیلی باحالی(خنده)
_ اره میدونم شوهر باحالی ام (خنده خرگوشی )
+ ببند
_ باشه
+ آفرین
داشتیم غیبت میکردیم که مامان و بابام اومدن با ننه بابای کوک
_ سلام به همگی
م.ا م.ک ب.ا ب.ک: سلام
ب.ک: میبینم که جفت شدین
+ یجورایی
بوگوم کو
م.ا: بوسان
ب.ا: خب بیاید بشینیم
نشستن رو مبل رو به رو ما
_ پدر مادر من میخوام زن بگیرم
+ (تعجب)
م.ک: اوو خوبه حالا کیس داری
_ اره یدونه خوبشو دارم
خاله م.ا بیاید نزدیک تر
م.ا: جانم
_ دخترت و بده برم (جوری که فقط م.ا بشنوه)
م.ا: ا.ت برات خواستگار پیدا شد(تعجب)
+ مامان ساکت شید
کوک تو هم بس کن
_ گفتم که شب به همه میگم
( رو به ب.ا ) دو گزینه داری
یا دخترت و میدی بهم یا دخترت زنم میشه
ب.ک: این که یکی بود
_ خواستم متفاوت باشه
ب.ا: شاید برای شرکت هم خوب باشه
ب.ک: دقیقا
م.ک: با ا.ت برید تو اتاق
م.ا: راضیش کن(دم گوش کوک)
_ اوکی
منو کوک رفتیم تو اتاق
+این کارا چیه مرده گنده
_ منکه گفتم
حالا بیخیال ببین من دوستت دارم
بیا باهم ازدواج کنیم
تا ماه توی آسمون پر ستاره ام تو باشی
+ چی ؟
شاید قبول کنم
بهم فرصت نداد بوس*یدم
+ باشه قبول میکنم به شرط اینکه ولم نکنی
_ نه ولت نمیکنم تا صب میک*نمت
بدو بدو رفتیم پایین
و به همه گفتیم
بعد چند ماه هم ازدواج کردیم و عاشقانه زندگی میکردیم
پایانننننن
ا.ت ویو
و رفتم تو استخر داشتم ریلکس میکردم
و راحت برا خودم شنا میکردم که بله
کوک مزاحم شد
_ من اومدم
+ برو بیرون بزار تنها باشم
_ نمیخوام
بیا باهم بازی کنیم
+ هوفف چی؟
_ مسابقه میدیم تا ته استخر
هرکی زودتر رسید به اون یکی چک میزنه
+ اوکی
مسابقه دادیم ولی اون برنده شد
_ خب یک دو سه
چشم هامو بسته بودم و منتظر درد بودم
اما چیز نرمی رو لبم نشست
اون داشت میبو*سیدم
+چیکار میکنی
_ اوکی دیگه تکرار نمیشه
یه سوال
+ هوم
_ تو رو کسی کراشی؟
+ نه
_ ولی من رو تو کراشم
+ هوفف ببند
_ امروز به مامان بابات میگم تا تورو زن من کنن
+ چی میگی اختیارم دست خودمه
_ نخیر برعکس دست منه
+نچ
_ حالا ببین
بیا بریم بیرون
+ اوکی
رفتیم خودمونو خشک کردیم البته جدا
بعد نشستیم با کلی خوراکی فیلم کمدی دیدیم
بعد فیلم هم باهم گفتیم و خندیدیم
+ باهات حال کردم خیلی باحالی(خنده)
_ اره میدونم شوهر باحالی ام (خنده خرگوشی )
+ ببند
_ باشه
+ آفرین
داشتیم غیبت میکردیم که مامان و بابام اومدن با ننه بابای کوک
_ سلام به همگی
م.ا م.ک ب.ا ب.ک: سلام
ب.ک: میبینم که جفت شدین
+ یجورایی
بوگوم کو
م.ا: بوسان
ب.ا: خب بیاید بشینیم
نشستن رو مبل رو به رو ما
_ پدر مادر من میخوام زن بگیرم
+ (تعجب)
م.ک: اوو خوبه حالا کیس داری
_ اره یدونه خوبشو دارم
خاله م.ا بیاید نزدیک تر
م.ا: جانم
_ دخترت و بده برم (جوری که فقط م.ا بشنوه)
م.ا: ا.ت برات خواستگار پیدا شد(تعجب)
+ مامان ساکت شید
کوک تو هم بس کن
_ گفتم که شب به همه میگم
( رو به ب.ا ) دو گزینه داری
یا دخترت و میدی بهم یا دخترت زنم میشه
ب.ک: این که یکی بود
_ خواستم متفاوت باشه
ب.ا: شاید برای شرکت هم خوب باشه
ب.ک: دقیقا
م.ک: با ا.ت برید تو اتاق
م.ا: راضیش کن(دم گوش کوک)
_ اوکی
منو کوک رفتیم تو اتاق
+این کارا چیه مرده گنده
_ منکه گفتم
حالا بیخیال ببین من دوستت دارم
بیا باهم ازدواج کنیم
تا ماه توی آسمون پر ستاره ام تو باشی
+ چی ؟
شاید قبول کنم
بهم فرصت نداد بوس*یدم
+ باشه قبول میکنم به شرط اینکه ولم نکنی
_ نه ولت نمیکنم تا صب میک*نمت
بدو بدو رفتیم پایین
و به همه گفتیم
بعد چند ماه هم ازدواج کردیم و عاشقانه زندگی میکردیم
پایانننننن
۴.۳k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.