سلاممممم
سلاممممم
اومدم رول جدیدمو بهتون معرفی کنم
چه خوشگله
امروز حدی داشتم میمردم
صبح بلند شدم دیدم اپانتیزم درد میکنه
خیلی زیادم
به مامانم گفتم گفت پاهاتو جمع کن تو شکمت درد میگیره دیدم درد گرفت
گفت اپانتیز داری
زنگ زدم برا بابام اومد دنبالم رفتیم بیمارستان
این دختره عقده ای بود بخدا یچیزیش بود
برام دوتا ازمایش نوشت
و بعد رفتم خون گرفتم
خیلی بد ازم خون گرفتن جاش هنوز درد میکنه خیلی بد گرفتن فکر کنم بلد نبودن
بعد دیگه بهم گفتن که ساعت یکو نیم دو بیا جواب ازمایش رو ببر
اومدم رول جدیدمو بهتون معرفی کنم
چه خوشگله
امروز حدی داشتم میمردم
صبح بلند شدم دیدم اپانتیزم درد میکنه
خیلی زیادم
به مامانم گفتم گفت پاهاتو جمع کن تو شکمت درد میگیره دیدم درد گرفت
گفت اپانتیز داری
زنگ زدم برا بابام اومد دنبالم رفتیم بیمارستان
این دختره عقده ای بود بخدا یچیزیش بود
برام دوتا ازمایش نوشت
و بعد رفتم خون گرفتم
خیلی بد ازم خون گرفتن جاش هنوز درد میکنه خیلی بد گرفتن فکر کنم بلد نبودن
بعد دیگه بهم گفتن که ساعت یکو نیم دو بیا جواب ازمایش رو ببر
۷۴۴
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.