اسلاید دوم لباس بورا
اسلاید دوم لباس بورا
عشق نفرین شده
قسمت سوم
مهمونا هیونجین خانواده اش بودن
و داستان اصلی اینجاس
بابا هیونجین: سلام
مامان هیونجین: سلام
مامان بابا بورا سلام خیلی خوش آمدید
و هیونجین وقتی بورا دید شوک شد
هیونجین: سلام
مامان بابا هیوجین:سلام چه دختر خوشگلی
بورا: سلام مرسی
دوباره قرمز شد😂
بورا:رفت اتاق
یه ذره بیشتر به خودش رسید سایه زد اینا دستبند اینا آمد
مامان هیونجین: واقعا دختر خوشگلی دارید
هیونجین: اتفاقا باهم همکلاسی هستیم
مامان هیون:که چه خب پسرم چرا نگفتی
مامان بورا:چه عالی و یک لبخند😊
مامان بورا:اتفاقا شماهم پسر خوشگل دارید
بورا که کلا قرمز بود
و هی تو کارش میگفت یعنی لباسم خیلی بازه
وای کاش اینو نپوشیدم
بابا بورا:بورا چرا قرمز شدی؟
همه بهش نگاه کردن
بورا:ا چیزه نه قرمز نیستم
هیونجین :میخوای دوربین گوشیمو بدم؟
بورا:گفت نه ممنون😊
بابا بورا: خب پس باید قبول کنی که قرمز شدی ؟
بورا: گفت نه
هبونجین پا شید و دوربینشو آورد و گفت بیا نگاه کن و عکس گرفت ازش
بورا:فهمید گفت اهاا مرسی
هیونجین:من برم بیرون الان میام
مامانش:باشه پسرم
هیونجین یه بورا پیام داد
بورا:وا شماره امو از کجا اورده،؟
پیام هیونجین: بیا بیرون
بورا که داشت میمرد😊
بورا :من برم بیرون الان میام
مامان بورا:باش دخترم زود بیا یه چیزم بپوش
مامان هیون:وای خانوم پارکک(فامیلی مامانش بود)
مامان بورا:مبارکه
😂
از این مامان ای کره ای که جو گیر میشن😂
بورا پیام داد آمدم کجا بیام
هیونجین:بیا تو ماشین
.........بعدی رو فردا میزارم
عشق نفرین شده
قسمت سوم
مهمونا هیونجین خانواده اش بودن
و داستان اصلی اینجاس
بابا هیونجین: سلام
مامان هیونجین: سلام
مامان بابا بورا سلام خیلی خوش آمدید
و هیونجین وقتی بورا دید شوک شد
هیونجین: سلام
مامان بابا هیوجین:سلام چه دختر خوشگلی
بورا: سلام مرسی
دوباره قرمز شد😂
بورا:رفت اتاق
یه ذره بیشتر به خودش رسید سایه زد اینا دستبند اینا آمد
مامان هیونجین: واقعا دختر خوشگلی دارید
هیونجین: اتفاقا باهم همکلاسی هستیم
مامان هیون:که چه خب پسرم چرا نگفتی
مامان بورا:چه عالی و یک لبخند😊
مامان بورا:اتفاقا شماهم پسر خوشگل دارید
بورا که کلا قرمز بود
و هی تو کارش میگفت یعنی لباسم خیلی بازه
وای کاش اینو نپوشیدم
بابا بورا:بورا چرا قرمز شدی؟
همه بهش نگاه کردن
بورا:ا چیزه نه قرمز نیستم
هیونجین :میخوای دوربین گوشیمو بدم؟
بورا:گفت نه ممنون😊
بابا بورا: خب پس باید قبول کنی که قرمز شدی ؟
بورا: گفت نه
هبونجین پا شید و دوربینشو آورد و گفت بیا نگاه کن و عکس گرفت ازش
بورا:فهمید گفت اهاا مرسی
هیونجین:من برم بیرون الان میام
مامانش:باشه پسرم
هیونجین یه بورا پیام داد
بورا:وا شماره امو از کجا اورده،؟
پیام هیونجین: بیا بیرون
بورا که داشت میمرد😊
بورا :من برم بیرون الان میام
مامان بورا:باش دخترم زود بیا یه چیزم بپوش
مامان هیون:وای خانوم پارکک(فامیلی مامانش بود)
مامان بورا:مبارکه
😂
از این مامان ای کره ای که جو گیر میشن😂
بورا پیام داد آمدم کجا بیام
هیونجین:بیا تو ماشین
.........بعدی رو فردا میزارم
۱۷۸
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.