ارباب بی منطق🖤پارت25
یونگی:ار ار ارباب ببخشید
جونگ کوک:اگه یکبار دیگه تکرار بشه با من طرفی
یونگی:چ چشم
جونگ کوک:ا٫ت خوشگلم من باید برم یک جایی قول میدم زود بیام مواظب خودت باش از عمارت بیرون نرو حتی تو حیاطم نرو تا وقتی نیستم لطفا مراقب باش
ا٫ت :جونگ کوک منا داری میترسونی اگه چیزیت بشه من چیکار کنم؟
جونگ کوک:هیچیک نمیشه فرشته ی قشنگم من صد تا جون دارم
بچه ها برید اماده شید سریع
جونگ کوک
خیلی ناراحت بودم برا ا٫ت اتفاقی نیفته اخه از این پسره ی بی همه چی هر چیزی انتظار میره بدون همه ی این حرفا سریع رفام به یکی از بهترین بادیگاردام گفتم تو عمارت منتظر ا٫ت باشن چند تا هم بادیگارد دیگه براش گذاشتم سریع رفتم تو اتاق اماده رفتن شدم
سریع سوار ماشینا شدیم وحرکت کردیم
جونگ کوک:تهیونگ توسنتی جاشون را پیدا کنی؟
تهیونگ:ارباب الان دارم همین کارا میکنم انگار پیدا شد ارباب یک کارخانه متروکه هستش
گفتک:میریم همونجا
رسیدم پایین اومدیم گفتم هر کسی نمیره براش یک جاییزه خوب میگیریم
هموشون خندیدن
معلوم نبود چی میشه به جلو حرکت کردیم دیدم بالای ساختمون
نامجون طاهر شد وگفت
جئونجونگ کوک فکرشا میکردم بیای میدونی میخوام انتقام چند روزی که به شکل خیلی عالیه تو عمارتت ازم پذیرایی کردی را بگیرم
جونگ کوک:خفه شو همه ی دشمنام قبل مرگشون همین زرایی که تو میزنی را میزندد اما الان زیر خروار خروار خاکن پس تا اخرش نشده زر مفت نزن
نامجون:میبینیم ارباب جئون😏
جونگ کوک:بچه ها یکیشون هم زنده نزارید من امروز باید کار این عوضی را تمومش کنم
شلیک
جیمین:ارباب این عوضی داره فرار میکنه
جونگ کوک:خودم میرم دنبالش
سریع از پله ها رفتم بالا اومدم برم دنبالش که دیدم برگشت وگفت
جئون جونگ کوک بای بای😏
جونگ کوک:عوضی کجا؟
یک دفعه دیدم خودشا انداخت پایین ،اون عوضی حتما کلکی تو کارش بود بچه ها کار همه را تموم کرده بودند
فقط کافی بود از ساختمون برم پایین وبرگردیم عمارت که یک دفعه دیدم
یک صدای اشنایی گفت
به به سلام جئونجونگ کوک مشتاق دیدار
جونگ کوک:سرما برگردوندم که دیدم اون ه همون جیهوپه اون همون بردهیی هست که پدرم به کیم نامجون فروختش
گفتم:هع جیهوپ فکر نمیکردم برا این سگ کثیف کار کنی🤣
گفت:هر کی یا هر چی باشه از تو بهتره وحشی
گفتم:خفه شو که یکدفعه
بنگ
تهیونگ:ارباب رفتم بالا وخلاصه نامجون فرار کرد یک دفعه دیدم ارباب داره با کسی حرف میزنه صدای شلیک اومد ودیدم ارباب افتاد
گفتم:اربابببببببب
حمایت لطفا
جونگ کوک:اگه یکبار دیگه تکرار بشه با من طرفی
یونگی:چ چشم
جونگ کوک:ا٫ت خوشگلم من باید برم یک جایی قول میدم زود بیام مواظب خودت باش از عمارت بیرون نرو حتی تو حیاطم نرو تا وقتی نیستم لطفا مراقب باش
ا٫ت :جونگ کوک منا داری میترسونی اگه چیزیت بشه من چیکار کنم؟
جونگ کوک:هیچیک نمیشه فرشته ی قشنگم من صد تا جون دارم
بچه ها برید اماده شید سریع
جونگ کوک
خیلی ناراحت بودم برا ا٫ت اتفاقی نیفته اخه از این پسره ی بی همه چی هر چیزی انتظار میره بدون همه ی این حرفا سریع رفام به یکی از بهترین بادیگاردام گفتم تو عمارت منتظر ا٫ت باشن چند تا هم بادیگارد دیگه براش گذاشتم سریع رفتم تو اتاق اماده رفتن شدم
سریع سوار ماشینا شدیم وحرکت کردیم
جونگ کوک:تهیونگ توسنتی جاشون را پیدا کنی؟
تهیونگ:ارباب الان دارم همین کارا میکنم انگار پیدا شد ارباب یک کارخانه متروکه هستش
گفتک:میریم همونجا
رسیدم پایین اومدیم گفتم هر کسی نمیره براش یک جاییزه خوب میگیریم
هموشون خندیدن
معلوم نبود چی میشه به جلو حرکت کردیم دیدم بالای ساختمون
نامجون طاهر شد وگفت
جئونجونگ کوک فکرشا میکردم بیای میدونی میخوام انتقام چند روزی که به شکل خیلی عالیه تو عمارتت ازم پذیرایی کردی را بگیرم
جونگ کوک:خفه شو همه ی دشمنام قبل مرگشون همین زرایی که تو میزنی را میزندد اما الان زیر خروار خروار خاکن پس تا اخرش نشده زر مفت نزن
نامجون:میبینیم ارباب جئون😏
جونگ کوک:بچه ها یکیشون هم زنده نزارید من امروز باید کار این عوضی را تمومش کنم
شلیک
جیمین:ارباب این عوضی داره فرار میکنه
جونگ کوک:خودم میرم دنبالش
سریع از پله ها رفتم بالا اومدم برم دنبالش که دیدم برگشت وگفت
جئون جونگ کوک بای بای😏
جونگ کوک:عوضی کجا؟
یک دفعه دیدم خودشا انداخت پایین ،اون عوضی حتما کلکی تو کارش بود بچه ها کار همه را تموم کرده بودند
فقط کافی بود از ساختمون برم پایین وبرگردیم عمارت که یک دفعه دیدم
یک صدای اشنایی گفت
به به سلام جئونجونگ کوک مشتاق دیدار
جونگ کوک:سرما برگردوندم که دیدم اون ه همون جیهوپه اون همون بردهیی هست که پدرم به کیم نامجون فروختش
گفتم:هع جیهوپ فکر نمیکردم برا این سگ کثیف کار کنی🤣
گفت:هر کی یا هر چی باشه از تو بهتره وحشی
گفتم:خفه شو که یکدفعه
بنگ
تهیونگ:ارباب رفتم بالا وخلاصه نامجون فرار کرد یک دفعه دیدم ارباب داره با کسی حرف میزنه صدای شلیک اومد ودیدم ارباب افتاد
گفتم:اربابببببببب
حمایت لطفا
۱۰.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.