پارت175
#پارت175
شیطونکِ بابا🥺💜
_ کیه؟؟!!
+ باز کن غنچه منم!!
سرمو به طرفین تکون دادم و به سمت کیانا رفتم:
_ نه بازش نکن ، صبرکن لباسمو بپوشم
دستپاچه به سمت لباسم رفتم که افراز مدام میکوبید به در و میگفت که درو باز کنیم
وقتی لباسمو پوشیدم ، به سمت در رفتم و خودم بازش کردم
_ بعله
افراز مشکوکی نگام بم انداخت و درو هول داد که مجبور شدم برم عقب
با دیدن کیانا ، اخمی کرد و گفت:
+ چیکار میکردین دوتایی؟ چرا در قفل بود؟!
داشتم دنبال جواب قانع کننده ای میگشتم که کیانا با خونسردی گفت:
_ شرمنده من میخواستم لباس عوض کنم بخاطر همین مجبور شدم درو قفل کنم
افراز که انگار باور کرده بود نگام کرد و گفت:
+ آرایشتو چرا پاک کردی؟؟
این بارم کیانا جوابشو داد و گفت:
_ از غم دوری من گریه کرده..
خودم الان آرایشش میکنم خیالتون راحت
افراز چند قدمی به سمتمون اومد و گفت:
+ برو بیرون شما ، میخوام با زنم تنها باشم...
شیطونکِ بابا🥺💜
_ کیه؟؟!!
+ باز کن غنچه منم!!
سرمو به طرفین تکون دادم و به سمت کیانا رفتم:
_ نه بازش نکن ، صبرکن لباسمو بپوشم
دستپاچه به سمت لباسم رفتم که افراز مدام میکوبید به در و میگفت که درو باز کنیم
وقتی لباسمو پوشیدم ، به سمت در رفتم و خودم بازش کردم
_ بعله
افراز مشکوکی نگام بم انداخت و درو هول داد که مجبور شدم برم عقب
با دیدن کیانا ، اخمی کرد و گفت:
+ چیکار میکردین دوتایی؟ چرا در قفل بود؟!
داشتم دنبال جواب قانع کننده ای میگشتم که کیانا با خونسردی گفت:
_ شرمنده من میخواستم لباس عوض کنم بخاطر همین مجبور شدم درو قفل کنم
افراز که انگار باور کرده بود نگام کرد و گفت:
+ آرایشتو چرا پاک کردی؟؟
این بارم کیانا جوابشو داد و گفت:
_ از غم دوری من گریه کرده..
خودم الان آرایشش میکنم خیالتون راحت
افراز چند قدمی به سمتمون اومد و گفت:
+ برو بیرون شما ، میخوام با زنم تنها باشم...
۴.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.