part 31 Dark love
دیگه از آب همه اومدیم بیرون وجین پیتزا سفارش داد و قرار شد بریم لباس هامون رو عوض کنیم و بعد بیایم نهار بخوریم پس رفتیم سمت اتاق هامون لباس هامون رو عوض کردیم صدای بچه ها از پایین میو مد من هم موهامو خشک کردم و رفتم دوباره پایین.(لباس ا.ت برای غذا خوردن اسلاید دوم)
...............
وقتی رفتم پایین بچه ها سر میز داشتن غذا میخوردن بعد اینکه غذامونو خوردیم قرار شد جرعت حقیقت بازی کنیم همه رفتن توی پذیرایی گرد نشستن روی زمین منم کارارو کردم و رفتم پیششون و بین تهیونگ و نینا نشستم و جیمین روبه روم بود تقریبا
بازی شروع و شد و بچه ها هی چرت و پرت میگفتن که یهو بطری سمت من اومد و من باید به کوک جواب میدادم
@ خب ا.تت بلاخره نوبت تو شد ج ح
+ح
@ تاحالا عاشق شدی
اومدم جواب بدم که نینا زودتر من زد زیر خنده و گفت
&همین الانشم عاشق یه نفره و بهم نگاه معنادار کرد
همین که نینا اینو گفت سر جیمین اومد بالا و بهم زل زده بود
همه ی بچهها اووو میکشیدم و بعدش دوباره بطری رو چرخوندیم که ایندفعه افتاد به جین و جیمین و جیمین باید جواب میداد
$ج ح
_ج
$خوشگل ترین دختر این جمع رو ببوس
∆یعنی لباشو ببوسه؟
$نه فرقی نداره
یهو دیدم جیمین بلند شد اومد بالا سرم منم از استرس داشتم پس میوفتادم یکم خم شد یهو رفت سمت نینا و لپ نینا رو بوسید😐
_بنظرم خواهرم خوشگل ترین دختر جمعه بعد رفت سرجاش نشست
توی دلم داشتم میگفتم
ایشش بیشور معلوم نیس چشم این مگه دوستم نداشت ولی...
یهو با صدای کوک به خودم اومدم
@ ا.ت کجایی سه ساخته صدات میکنم
+ببخشید چیزی گفتی
@ میگم بچرخون
+آهان
بعد از چند دور که بازی کردیم که افتاد به تهیونگ و بورام
=خب بورام زنگ بزن به کراشت و بهش اعتراف کن
یهو دیدیم بورام موبایلشو برداشت و زنگ زد به یکی یهو دیدیم موبایل کوک زنگ خورد
همه از تعجب پشماشون ریخته بود اما من قبلاً یه حدسایی زده بودن درموردشون که کوک گفت
@ بچه ها یچیزی رو باید بدونید
همه به کوک زل زده بودیم که کوک گفت
منو بورام با هم رابطه داریم
همه دوباره پشماشون ریخته بود
که من یهو گفتم
+از کی باهمید
@ از همون روزی که اومدیم اینجا
دیگه یکم با بچه ها بازی کردیمو قرار شد شب بریم بار و قرار بود پس فردا مامان اینا بیان اینجا دیگه.
همه یکم استراحت کردیم و بعدش آماده شدیم که بریم بار.
.........
خب دیگ اینم از این پارت
چیه فک کردین جیمین میره ا.ت رو میبوسه؟!
میدونم دارم هی اذیتتون میکنم ولی خب الان بورام و کوک بهم رسیدن😂😶شرطارو زود برسونید بوس بای🦋
شرط
لایک ۵۵
کامنت ۷۰
...............
وقتی رفتم پایین بچه ها سر میز داشتن غذا میخوردن بعد اینکه غذامونو خوردیم قرار شد جرعت حقیقت بازی کنیم همه رفتن توی پذیرایی گرد نشستن روی زمین منم کارارو کردم و رفتم پیششون و بین تهیونگ و نینا نشستم و جیمین روبه روم بود تقریبا
بازی شروع و شد و بچه ها هی چرت و پرت میگفتن که یهو بطری سمت من اومد و من باید به کوک جواب میدادم
@ خب ا.تت بلاخره نوبت تو شد ج ح
+ح
@ تاحالا عاشق شدی
اومدم جواب بدم که نینا زودتر من زد زیر خنده و گفت
&همین الانشم عاشق یه نفره و بهم نگاه معنادار کرد
همین که نینا اینو گفت سر جیمین اومد بالا و بهم زل زده بود
همه ی بچهها اووو میکشیدم و بعدش دوباره بطری رو چرخوندیم که ایندفعه افتاد به جین و جیمین و جیمین باید جواب میداد
$ج ح
_ج
$خوشگل ترین دختر این جمع رو ببوس
∆یعنی لباشو ببوسه؟
$نه فرقی نداره
یهو دیدم جیمین بلند شد اومد بالا سرم منم از استرس داشتم پس میوفتادم یکم خم شد یهو رفت سمت نینا و لپ نینا رو بوسید😐
_بنظرم خواهرم خوشگل ترین دختر جمعه بعد رفت سرجاش نشست
توی دلم داشتم میگفتم
ایشش بیشور معلوم نیس چشم این مگه دوستم نداشت ولی...
یهو با صدای کوک به خودم اومدم
@ ا.ت کجایی سه ساخته صدات میکنم
+ببخشید چیزی گفتی
@ میگم بچرخون
+آهان
بعد از چند دور که بازی کردیم که افتاد به تهیونگ و بورام
=خب بورام زنگ بزن به کراشت و بهش اعتراف کن
یهو دیدیم بورام موبایلشو برداشت و زنگ زد به یکی یهو دیدیم موبایل کوک زنگ خورد
همه از تعجب پشماشون ریخته بود اما من قبلاً یه حدسایی زده بودن درموردشون که کوک گفت
@ بچه ها یچیزی رو باید بدونید
همه به کوک زل زده بودیم که کوک گفت
منو بورام با هم رابطه داریم
همه دوباره پشماشون ریخته بود
که من یهو گفتم
+از کی باهمید
@ از همون روزی که اومدیم اینجا
دیگه یکم با بچه ها بازی کردیمو قرار شد شب بریم بار و قرار بود پس فردا مامان اینا بیان اینجا دیگه.
همه یکم استراحت کردیم و بعدش آماده شدیم که بریم بار.
.........
خب دیگ اینم از این پارت
چیه فک کردین جیمین میره ا.ت رو میبوسه؟!
میدونم دارم هی اذیتتون میکنم ولی خب الان بورام و کوک بهم رسیدن😂😶شرطارو زود برسونید بوس بای🦋
شرط
لایک ۵۵
کامنت ۷۰
۲۰.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.