پارت³⁴
پارت³⁴
ات ـ من..من میرم خونهی چانیول
مطمئنم..مطمئنم چیز دیگه ای پیدا میشه
یونگی ـ میخای باهات بیایم؟
ات ـ نه..خودم میرم
اتویو
از خونه زدم بیرون و سوار موتورم شدمو راه افتادم
رسیدم خونهی چانیول
بدون در زدن رفتم داخل دیدم چانیول افتاده زمین غرق در خون
رفتم سمتش
ات ـ هققق چانیولل...تروخدا چشماتو وا کنن*گریه*
چانیول ـ ات....من..من دیگه دارم...میمیرم.....ولی تو باید....با این چاقو.....جونگهورو.....بکشی...*مرد*
ات ـ هققق باشه....
جونگهو ـ منتظر ی جنگ بودما...خب...بیا جلو
ات ـ خیلی عوضیای...همون بهتر میشد ب دست یونگی بمیری!
جونگهو ـ حالا ک نمردم! تو بیا منو بکش
توی بعضی از فیکا ک خونده بودم خوناشاما رو باید قلبشونت در بیاری تا بمیرن(ن میخای لباسشو در بیار بمیرن😂😐)
به مستش حملهور شدمو چاقورو فرو کردم تو قلبش..
جونگهو ـ اگه..میخای واقعا بمیرم...اون دکمهی روی...چاقورو بزن..
ات ـ فک کردی خنگم؟ عمرا! بمیرمم همچین کاریو نمیکنم!
ــــ
حیمایت؟
ات ـ من..من میرم خونهی چانیول
مطمئنم..مطمئنم چیز دیگه ای پیدا میشه
یونگی ـ میخای باهات بیایم؟
ات ـ نه..خودم میرم
اتویو
از خونه زدم بیرون و سوار موتورم شدمو راه افتادم
رسیدم خونهی چانیول
بدون در زدن رفتم داخل دیدم چانیول افتاده زمین غرق در خون
رفتم سمتش
ات ـ هققق چانیولل...تروخدا چشماتو وا کنن*گریه*
چانیول ـ ات....من..من دیگه دارم...میمیرم.....ولی تو باید....با این چاقو.....جونگهورو.....بکشی...*مرد*
ات ـ هققق باشه....
جونگهو ـ منتظر ی جنگ بودما...خب...بیا جلو
ات ـ خیلی عوضیای...همون بهتر میشد ب دست یونگی بمیری!
جونگهو ـ حالا ک نمردم! تو بیا منو بکش
توی بعضی از فیکا ک خونده بودم خوناشاما رو باید قلبشونت در بیاری تا بمیرن(ن میخای لباسشو در بیار بمیرن😂😐)
به مستش حملهور شدمو چاقورو فرو کردم تو قلبش..
جونگهو ـ اگه..میخای واقعا بمیرم...اون دکمهی روی...چاقورو بزن..
ات ـ فک کردی خنگم؟ عمرا! بمیرمم همچین کاریو نمیکنم!
ــــ
حیمایت؟
۹.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.