پارت ۱۱
_ فهمیدی(فهمیدی رو بلند گفت)
+هوم
_برو تازه از این به بعد هم فضولی نکن عوارض بدی داره.
زود رفتم درو بستم و گریه کردم خیلی بیصدا گریه میکردم نمیخواستم صدامو بشنون هر چی از دهنش در اومد بهم گفت
+من هرزه ام؟
یهو گریه هام اوج گرفت همینجوری داشتم هق هق میکردم که یکدفعه دره اتاق باز شد اومده بودن برای غذا گفتم
+صبر کن.
زود خوردم و همونجا دادم بهش
*چشم
میترسیدم اگه نخورم هم بیاد بهم بگه هرزه ها که غذا می خورن تو چرا نمی خوری دیگه نمی خواستم کاری کنم که جلوی بقیه منو خورد کنه.
بعدش هم پاشدمو کارامو کردمو زود رفتم خوابیدم
(پرش زمانی ۳ساعت بعد):
دره اتاقم زده شد تعجب کردم هنوز هوا تاریک بود گوشیمو نگاه کردم دیدم ساعت ۳ ناخواسته پاشدم و در اتاقو باز کردم بلند با چشمای بسته گفتم
+هوم
_برو تازه از این به بعد هم فضولی نکن عوارض بدی داره.
زود رفتم درو بستم و گریه کردم خیلی بیصدا گریه میکردم نمیخواستم صدامو بشنون هر چی از دهنش در اومد بهم گفت
+من هرزه ام؟
یهو گریه هام اوج گرفت همینجوری داشتم هق هق میکردم که یکدفعه دره اتاق باز شد اومده بودن برای غذا گفتم
+صبر کن.
زود خوردم و همونجا دادم بهش
*چشم
میترسیدم اگه نخورم هم بیاد بهم بگه هرزه ها که غذا می خورن تو چرا نمی خوری دیگه نمی خواستم کاری کنم که جلوی بقیه منو خورد کنه.
بعدش هم پاشدمو کارامو کردمو زود رفتم خوابیدم
(پرش زمانی ۳ساعت بعد):
دره اتاقم زده شد تعجب کردم هنوز هوا تاریک بود گوشیمو نگاه کردم دیدم ساعت ۳ ناخواسته پاشدم و در اتاقو باز کردم بلند با چشمای بسته گفتم
۴.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.