لیچا....پارت۲۳
لیا:الو عشقم امشب بریم بیرون؟
چاعان:خیلی دلم میخواست ولی امشب نمیشه
لیا:ع چرا؟
چاعان:اخ بابام فردا برای ی جلسه کاری میره و تا ی هفته بر نمیگرده
لیا:خب؟
چاعان:خب خواسته امشبو باهم باشیم
لیا:اهم باشه اشکال نداره باشه ی شب دیگه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توانا:ع واقعا؟
یاعیز:اهم اونم تا ی هفته برنمیگرده
توانا:باش پس ی شب دیگه میام خونتون
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
بوراک:خب پسرا تا وقتی ک من نیستم مراقب مامانتون باشید😌
ایسان:وا مگه من بچه م؟؟
بوراک:خو عشقم فکرم پیشه توعه
چاعان و یاعیز:😂😂
یاعیز:بابا مراقب باش خب راه طولانیه
چاعان:اره بابا خیلی مواظب باش!!
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:توانا مگم امشب بریم یکم گردش؟😊
توانا:باش عشکمم بریم
چاعان:خیلی دلم میخواست ولی امشب نمیشه
لیا:ع چرا؟
چاعان:اخ بابام فردا برای ی جلسه کاری میره و تا ی هفته بر نمیگرده
لیا:خب؟
چاعان:خب خواسته امشبو باهم باشیم
لیا:اهم باشه اشکال نداره باشه ی شب دیگه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توانا:ع واقعا؟
یاعیز:اهم اونم تا ی هفته برنمیگرده
توانا:باش پس ی شب دیگه میام خونتون
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
بوراک:خب پسرا تا وقتی ک من نیستم مراقب مامانتون باشید😌
ایسان:وا مگه من بچه م؟؟
بوراک:خو عشقم فکرم پیشه توعه
چاعان و یاعیز:😂😂
یاعیز:بابا مراقب باش خب راه طولانیه
چاعان:اره بابا خیلی مواظب باش!!
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:توانا مگم امشب بریم یکم گردش؟😊
توانا:باش عشکمم بریم
۲۵۸
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.