باران خونp35
پرش بعد رستوران
ا/ت: وای من که ترکیدم
نامجون:نوش جونت
ا/ت:میری شرکت؟
نامجون: اره کار عقب مونده زیاد دارم میای یا میری خونه؟
ا/ت: باهات میام
نامجون: اوکی بیب
پرش به شرکت
نامجون: ا/ت!!
ا/ت: بله؟
نامجون: بابات اونجا نشسته بدجوری هم اخموی
ا/ت: مهم نیست میدونم براچی اخماش تو همه
نامجون: بریم داخل؟
ا/ت: اره بابا بیا بریم کارت نداره
نامجون: نگی کاری که تو استخر...
ا/ت: ساکت شو دیگه
ویو ا/ت
با نامجون وارد شرکت شدیم همه برامون خم شدن و سلام کردن که پدرم با دیدنمون چشماش درشت شد و دستشو به سمت نامجون برد سلام و احوال پرسی که شروع کرد
دوئین: تو تا منو سکته ندی ول کن نیستی نه؟
ا/ت: بابا چرا اومدی اینجا مگه نگفتی سه روز مرخصی بگیرم
نامجون: اونو من گفتم نه بابات
دوئین: از زبون من؟
نامجون: بله ببخشید
دوئین: مهم نیست ولی دیگه انجامش نده
نامجون: بله
ا/ت: نامجون میتونی تنهامون بزاری؟
نامجون: البته
دوئین: چیزی میخوای بگی؟؟
ا/ت: بابا میدونی چرا به کره مهاجرت کردم؟
دوئین: چون فکر میکنی کره ای ها از امریکایی ها جذاب ترن ولی معلومه سلیقت به خودم رفته
ا/ت: اره بابا و الان هم احساس میکنم...
دوئین: تو عاشق رئیستی؟ بچه نکنی دنیای واقعی رو با کیدراما اشتباه گرفتی؟
ا/ت: رئیس چیه بابا من دارم به اون دستور میدم
دوئین: اره معلومه!
ا/ت: بابا لطفااااا
دوئین: من با احساساتت مشکلی ندارم ولییی به پسر مشکوکم اصلا مثل ادم رفتار نمیکنه متمعنی...
ا/ت: وای من که ترکیدم
نامجون:نوش جونت
ا/ت:میری شرکت؟
نامجون: اره کار عقب مونده زیاد دارم میای یا میری خونه؟
ا/ت: باهات میام
نامجون: اوکی بیب
پرش به شرکت
نامجون: ا/ت!!
ا/ت: بله؟
نامجون: بابات اونجا نشسته بدجوری هم اخموی
ا/ت: مهم نیست میدونم براچی اخماش تو همه
نامجون: بریم داخل؟
ا/ت: اره بابا بیا بریم کارت نداره
نامجون: نگی کاری که تو استخر...
ا/ت: ساکت شو دیگه
ویو ا/ت
با نامجون وارد شرکت شدیم همه برامون خم شدن و سلام کردن که پدرم با دیدنمون چشماش درشت شد و دستشو به سمت نامجون برد سلام و احوال پرسی که شروع کرد
دوئین: تو تا منو سکته ندی ول کن نیستی نه؟
ا/ت: بابا چرا اومدی اینجا مگه نگفتی سه روز مرخصی بگیرم
نامجون: اونو من گفتم نه بابات
دوئین: از زبون من؟
نامجون: بله ببخشید
دوئین: مهم نیست ولی دیگه انجامش نده
نامجون: بله
ا/ت: نامجون میتونی تنهامون بزاری؟
نامجون: البته
دوئین: چیزی میخوای بگی؟؟
ا/ت: بابا میدونی چرا به کره مهاجرت کردم؟
دوئین: چون فکر میکنی کره ای ها از امریکایی ها جذاب ترن ولی معلومه سلیقت به خودم رفته
ا/ت: اره بابا و الان هم احساس میکنم...
دوئین: تو عاشق رئیستی؟ بچه نکنی دنیای واقعی رو با کیدراما اشتباه گرفتی؟
ا/ت: رئیس چیه بابا من دارم به اون دستور میدم
دوئین: اره معلومه!
ا/ت: بابا لطفااااا
دوئین: من با احساساتت مشکلی ندارم ولییی به پسر مشکوکم اصلا مثل ادم رفتار نمیکنه متمعنی...
۱.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.