پارت ۱۱
هیونجین: جوجه پاشو پاشو غذا بخوریم
فلیکس: اومم گشنم نیست خوابم میاد
هیونجین: باشه پاشو دستو صورتتوبشور خیلی خوابیدی
فلیکس: اوم دلمو بمال
هیونجین: الان دلتو بمالم دوباره خوابت میبره
فلیکس: نه یزره تورو خدا
تیشرتمو. کنار زد و با کف دستش شرو ع به مالش دادنش کرد
هیونجین: پاشو بسته
فیلیکس : یزره دیگه توروخدا
هیونجین: یه ربعه دارم میمالمت
فلیکس: آه باش
بلند شدم رفتم سمت دستشویی دلم درد میکرد سرم گیج رفت شروع کردم به عق زدن ولی چیزی برای بالا آوردن نبود فقط آب زردک بود سرم داشت گیج میرفت حالم بد بود ناگهان هیونجین درو باز کرد
فلیکس: آییی دلم
هیونجین: جانم خوبی چرا بالا اوردی
فلیکس: نمیدونم آی دلم آخ
هیونجین: منو نترسون الان من چه غلطی کنم
روی پا دری ولو شدم پاهام توی دلم جمع کردم
فلیکس: خوبم خوبم چیزیم نیست
بلندم کرد گذاشتم رو مبل یه کاسه سوپ گذاشت جلوم
فلیکس: اومم گشنم نیست خوابم میاد
هیونجین: باشه پاشو دستو صورتتوبشور خیلی خوابیدی
فلیکس: اوم دلمو بمال
هیونجین: الان دلتو بمالم دوباره خوابت میبره
فلیکس: نه یزره تورو خدا
تیشرتمو. کنار زد و با کف دستش شرو ع به مالش دادنش کرد
هیونجین: پاشو بسته
فیلیکس : یزره دیگه توروخدا
هیونجین: یه ربعه دارم میمالمت
فلیکس: آه باش
بلند شدم رفتم سمت دستشویی دلم درد میکرد سرم گیج رفت شروع کردم به عق زدن ولی چیزی برای بالا آوردن نبود فقط آب زردک بود سرم داشت گیج میرفت حالم بد بود ناگهان هیونجین درو باز کرد
فلیکس: آییی دلم
هیونجین: جانم خوبی چرا بالا اوردی
فلیکس: نمیدونم آی دلم آخ
هیونجین: منو نترسون الان من چه غلطی کنم
روی پا دری ولو شدم پاهام توی دلم جمع کردم
فلیکس: خوبم خوبم چیزیم نیست
بلندم کرد گذاشتم رو مبل یه کاسه سوپ گذاشت جلوم
۶.۶k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.