p15
زیا:داشتم نفس نفس میزدم خیلی بد بود واییی خدااا از زبان کوک:از دارو خانه تا خونه به اون روز فکر کرده بودم تحریک شده بودم ولی دیرم بود متاسفانه ولی چرا باید دستش بخوره به اونجا نچ نچ دختره منحرف (عصر) لینو:رفتم دم اتاق زیا در رو زدم بازش نکرد برا همین رفتمتو لینو:زیا زیا از زبان زیا:رفته بودم دستشویی اومدم دیدم لینو تو اتاقه زیا:کاری داری؟لینو:قرار بود بریم حیاط پشتی زیا:وایییی ارههه ببخش از یادم رفته بود بیا بریم از زبانلبنو:پشت بوم رو اماده کرده بودم دختر خوشگلیه خب ...برادرم هم دوسش نداره اینم دوسش نداره پس میتونیم باهم باشیم چرا که نشه .....از زبان زیا:رفتیم حیاط پشتی دیدم اونجا با تزئینه خبرا چیه؟ زیا:واو چه قدر خوشگلن برا کیه اینا دوست دختر پیدا کردی شلوغ لینو:نه ولی شاید قراره باشه زیا:اها لینو:زیا میخوام بگم که (میره جلوش و دستاش رو میگیره) من من...چطوری بگم من دوست دارم زیا:چییییی این چه... این چه پررویی هس ها خانوادگی قصد سکته رو دادین بهممم دست از سرم بردارین لینو:زیا لطفا ببین من من واقعا عاشقتم جونگ کوک لیاقتت رو نداره لطفا اون اون نمیفهمه فقط برا من باش زیا:لینو بسش کن .داشت نزدیکم میشد منو چسبوند به دیوار خواست منو ببوسه که(نه 😐از فکر بیا بیرون خیرررر منحرف کوک نیس نچ نچ)زدمله وسط پاش اوفتاد زمین زود رفتم اتاق از زبان کوک: تو شرکت بودم که یکی از کارمندام اومد تو کارمند:رئیس میخواستم چیزی براتون بگم کوک:میشنوم کارمند:اممم (ویدیو رو به کوک نشون میده) کوک:این ..این چه وضعیتیه بعنی دختره بی حیا یعنی نمیتونست کمی هم صبر کنه بعد لره با برادرم عشق عاشقی بازی کنه از شرکت اومدم بیرون رفتم خونه که دیدم زیا نیس لینو هم ...اهم(بل اونجا رو)گرفته و دراز کشیده یعنی....هاااااهههه رفتماتاق دیدم زیا هم به دور خودش پیچیده کوک:دخترهههههه هرزههههه تو تت چطوری میتونییییی هاااا از زبان زیا:بعد رفتنم به اتاق دردم بیشتر شد خیلی بدددد بود تو دور خودم پیچیده بودم که کوک اومد تو شروع کرد به جیغ داد اونقدر درد داشتم که نمیتونستم حتی جوابشم بدم
بچه ها چون اصرار کردین گذاشتموگرنه هنوز ۱۷ تا لایک نشده بود ولی حالا هرچی نمیتونم بهتون نه بگم😐🙄🤌💜💜💜💜
بچه ها چون اصرار کردین گذاشتموگرنه هنوز ۱۷ تا لایک نشده بود ولی حالا هرچی نمیتونم بهتون نه بگم😐🙄🤌💜💜💜💜
۴۳.۸k
۱۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.