پارت ۱۹ ( آخر )
پارت ۱۹ ( آخر )
دامیان:اوین بدو بیا کمکم کن
اوین:داداش تا همینجا هم عالیه مطمئنم انیا خوشحال میشه
دامیان:امشب روز خاصیه همه چی باید بی نقص باشه
یهو صدای در اومد
اوین رفت در و باز کنه
دامیان هم سریع بقیه ی خونه رو درست کرد
چند روزه که دامیان واسه ی امروز برنامه چیده
چون واقعا امشب براش شب خاصیه
اینکه میدونه بچه هاش مثل بچگی اون و دایانا آواره نیستن و کسی اونا رو اذیت نمیکنه و از هم جدا نمیشن
واسه همین میخواد هر چی واسه خودش اتفاق نیفتاد واسه اونا اتفاق بیوفته
آنیا با دو تا کوچولو تو بغلش وارد خونه شد
آنیا:واو
دامیان:خوشت اومد قشنگم؟
آنیا:این عالیه ازت ممنونم دامیان
دامیان:این کوچولو ها رو بده من بغل کنم
و شب خوبی گذشت و برای اون کوچولو ها اسم انتخاب کردند
اسمشون و گذاشتند آملیا و استفان
آنها ۵ ساله شدند و هر روز با هینا بازی میکردند و همه چی به خوبی و خوشی به پایان رسید.
دامیان:اوین بدو بیا کمکم کن
اوین:داداش تا همینجا هم عالیه مطمئنم انیا خوشحال میشه
دامیان:امشب روز خاصیه همه چی باید بی نقص باشه
یهو صدای در اومد
اوین رفت در و باز کنه
دامیان هم سریع بقیه ی خونه رو درست کرد
چند روزه که دامیان واسه ی امروز برنامه چیده
چون واقعا امشب براش شب خاصیه
اینکه میدونه بچه هاش مثل بچگی اون و دایانا آواره نیستن و کسی اونا رو اذیت نمیکنه و از هم جدا نمیشن
واسه همین میخواد هر چی واسه خودش اتفاق نیفتاد واسه اونا اتفاق بیوفته
آنیا با دو تا کوچولو تو بغلش وارد خونه شد
آنیا:واو
دامیان:خوشت اومد قشنگم؟
آنیا:این عالیه ازت ممنونم دامیان
دامیان:این کوچولو ها رو بده من بغل کنم
و شب خوبی گذشت و برای اون کوچولو ها اسم انتخاب کردند
اسمشون و گذاشتند آملیا و استفان
آنها ۵ ساله شدند و هر روز با هینا بازی میکردند و همه چی به خوبی و خوشی به پایان رسید.
۴۸۲
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.