سناریو ی توکا و بیل پارت دو
دید من
من : ای رید....یعنی چیزه شماره دو کردم تو این شانش چرا من تو شکم مامانمم ای خداااااااا
رخی: اخجون اخجون
من : ببند دهنتو😭
رخی: میخام ولی نمیشه🙄
من به انوان راوی : نه ماه سپری شد و باید بگم مثل سگ و گربه و جوجه بودیم الان شاید بگین جوجه کی بود
من و رخساره دیدیم تو شکم مامانمون دوقولو نیستیم سه قلویممممممم!!!!!!!!!!!!
و قول سوممون ویل یا صبا بود
من: اقا نه ماه گذشته چجوری صدات در نیومده🤔🙄
رخی( رخساره ) : همینو بگو 🤌🏻
صبا : دیگه دیگه 😌😏
من : اها 😑🤔
نکته : همرو با زبون بچه ها گفتیم
مامانمو ( مامان جدید ) : اخی نگا چقدر خوب باهم کنار میان 🤭
ما ستا: جانننننننننننننننن😯😣
مامان: اسمتو ( اشاره به من ) بیل اسم تو( اشاره به رخساره ) کیل اسم تو ( اشاره به صبا ) ویل
ما ستا :🆗
چهارده سال بعد
نکته:اینا تو یه بعد دیگن و مثل شیطان ها میمونن و هرکدوم قدرت خاص خودشونو دارن و روش احضار خودشون مثلا بیل رو با خون احضار میکنن و میتونه باهات قرارداد ببنده و اگه بخواد نابودت میکنه ( اگه خستش کنی یا حوسله سربر و خائن باشی ) همچنین کرمم داره اونم زیاد هرچند بیل منم و توکا شما پس همه ی کارایی که بیل میکنه کارای منه 🥳 پاره ای توکای عزیز 😁😎 درموردش میگم حالا 🙄 در مورد هرکدوم میگم ولی الان بیل مهمه چون قراره با توکا یا شما قرار داد ببنده
دید بیل * چهارده سال بعد *
بیل : ای خدا یکی نیست بیاد منو احضار کنه اون کیل که تو گوشیه ویل هم که داره کتاب میخونه * صدای انفجار * * صدای فحش دادن *
ویل: یا خدا چیشده
بیل: جناب بچه خر خون ما خونمون وسط جهنمه ( واقعا تو جهنمه ) بعد انتزار داری فحش ندن
کیل : من رفتم کرم بریزم
کیل: اون عروسکی که فرستادی زمین چیشد( انابل رو بیل به زمین فرستاد که کرم بریزه و تماشا کنه )
بیل: هیچی تو موزس
کیل : من رفتم
بیل : منم ببر🥺
کیل : هنو مغذ خر نخوردم😏
بیل: خیلی .......... هستی
کیل: گوه نخور
کیل رفت
ویل هم رفت کتاب بخونه
از طرفی توکا
توکا : میتسو احضار روح کنیم
میتسو ( رفیق توکا ) : باشه ولی کجا
توکا : امشب خونه ی ما
میتسو: من پایم
توکا: بیا بعد مدرسه بریم برای انتخاب اینکه چه مراسمی رو انجام بدیم
میتسو: باشه
بعد مدرسه
توکا گوشیشو درورد و چنتا مراسم احضار رو به میتسو نشون داد
دارن میرن سمت خونه ی توکا
توکا: کودوم مراسم خوبه
یه پسره:( داره به توکا میگه ) هی لیدی
توکا برگشت نگا کرد
پسره : امشب در خدمت باش...
که توکا با لگد رفت تو صورتش و داشت بهشت مشت میزد که مینسو جداشون کرد و گفت ارزششو نداره
برای پارت بعدی حمایت کنین🥲🥲
نامردا ما داریم اینجا زهمت میکشیم!!!!
الان شاید جالب نباشه ولی پارتای اینده خیلی باحاله
توکا خیلی قویه و تو گنگ سنجوعه و با سنجو رفیقه
من : ای رید....یعنی چیزه شماره دو کردم تو این شانش چرا من تو شکم مامانمم ای خداااااااا
رخی: اخجون اخجون
من : ببند دهنتو😭
رخی: میخام ولی نمیشه🙄
من به انوان راوی : نه ماه سپری شد و باید بگم مثل سگ و گربه و جوجه بودیم الان شاید بگین جوجه کی بود
من و رخساره دیدیم تو شکم مامانمون دوقولو نیستیم سه قلویممممممم!!!!!!!!!!!!
و قول سوممون ویل یا صبا بود
من: اقا نه ماه گذشته چجوری صدات در نیومده🤔🙄
رخی( رخساره ) : همینو بگو 🤌🏻
صبا : دیگه دیگه 😌😏
من : اها 😑🤔
نکته : همرو با زبون بچه ها گفتیم
مامانمو ( مامان جدید ) : اخی نگا چقدر خوب باهم کنار میان 🤭
ما ستا: جانننننننننننننننن😯😣
مامان: اسمتو ( اشاره به من ) بیل اسم تو( اشاره به رخساره ) کیل اسم تو ( اشاره به صبا ) ویل
ما ستا :🆗
چهارده سال بعد
نکته:اینا تو یه بعد دیگن و مثل شیطان ها میمونن و هرکدوم قدرت خاص خودشونو دارن و روش احضار خودشون مثلا بیل رو با خون احضار میکنن و میتونه باهات قرارداد ببنده و اگه بخواد نابودت میکنه ( اگه خستش کنی یا حوسله سربر و خائن باشی ) همچنین کرمم داره اونم زیاد هرچند بیل منم و توکا شما پس همه ی کارایی که بیل میکنه کارای منه 🥳 پاره ای توکای عزیز 😁😎 درموردش میگم حالا 🙄 در مورد هرکدوم میگم ولی الان بیل مهمه چون قراره با توکا یا شما قرار داد ببنده
دید بیل * چهارده سال بعد *
بیل : ای خدا یکی نیست بیاد منو احضار کنه اون کیل که تو گوشیه ویل هم که داره کتاب میخونه * صدای انفجار * * صدای فحش دادن *
ویل: یا خدا چیشده
بیل: جناب بچه خر خون ما خونمون وسط جهنمه ( واقعا تو جهنمه ) بعد انتزار داری فحش ندن
کیل : من رفتم کرم بریزم
کیل: اون عروسکی که فرستادی زمین چیشد( انابل رو بیل به زمین فرستاد که کرم بریزه و تماشا کنه )
بیل: هیچی تو موزس
کیل : من رفتم
بیل : منم ببر🥺
کیل : هنو مغذ خر نخوردم😏
بیل: خیلی .......... هستی
کیل: گوه نخور
کیل رفت
ویل هم رفت کتاب بخونه
از طرفی توکا
توکا : میتسو احضار روح کنیم
میتسو ( رفیق توکا ) : باشه ولی کجا
توکا : امشب خونه ی ما
میتسو: من پایم
توکا: بیا بعد مدرسه بریم برای انتخاب اینکه چه مراسمی رو انجام بدیم
میتسو: باشه
بعد مدرسه
توکا گوشیشو درورد و چنتا مراسم احضار رو به میتسو نشون داد
دارن میرن سمت خونه ی توکا
توکا: کودوم مراسم خوبه
یه پسره:( داره به توکا میگه ) هی لیدی
توکا برگشت نگا کرد
پسره : امشب در خدمت باش...
که توکا با لگد رفت تو صورتش و داشت بهشت مشت میزد که مینسو جداشون کرد و گفت ارزششو نداره
برای پارت بعدی حمایت کنین🥲🥲
نامردا ما داریم اینجا زهمت میکشیم!!!!
الان شاید جالب نباشه ولی پارتای اینده خیلی باحاله
توکا خیلی قویه و تو گنگ سنجوعه و با سنجو رفیقه
۵.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.