مافیای خطر ناک من (5)p
p5
پارت 5مافیا خطر ناک من :
به عمارت رسیدیم خیلی بزرگ بود یهو دیدم که یهن فر داره میاد به دیدنمون
اجوما : بفرمایید از این طرف وارد باغ عمارت شدیم بعد اجوما درو برامون به سمت سالن باز کرد
پر بود از ادم خیلی شوکه شدم پدرم رفته بود با بقیه خشو بش می کرد
پیش پدرم رفت و سرمو پایین انداختم پدرم داشت با چند نفر حرف می زد که یهو پدرم گفت :
پ ا/ت : و این دخترم ا/ت هست
به خودم اومدم یکم دستپاچه شدم و گفتم
ا/ت ک سلام من پارک ا/ت هستم از اشنایی با شما خوش وقتم باعث افتخار منه که با شما ملاقات می کنم ( با لبخندی ملیح )
م شوگا : واییییی که دختر با وقاری خوشم اومد چقدر تو خوشگلی دخترم چند سالته
ا/ت : نظر لطفتان است 25 سالمه
پ شوگا : از اونی که فکر می کردم زیبا تر هستی دخترم
پ ا/ت : نه اون اونقدرا هم که میگید زیبا نیست از لطف شما است ( خایه مال )
ذهن ا/ت : بابا واقعا چطور میتونی منو پیش بقیه کوچیک کنی ؟
بعد از کلی خوش و بش همگی رفتیم نشستیم منو پدرم کنار هم نشستیم
مادر وشگا و پدر شوگا هم و یه دو تا پسری هم کنار هم نشستند
بعد از کمی سکوت پ شوگا گفت
پ شوگا : دخترم ا/ت این شوگا پسرمه و همون طور که میبینی همسر تو خواهد بود ( به پسر کناریش اشاره کرد)
به پسری که اقای مین اشارم کردم نگاهی کردم
حالت پسرونه نشسته بود و پاهاشو واز کرده بود و خماری به من نگاه می کرد
معلوم بود انگار از بازوش تا دستش تتو بود اخه استینشو بالا زده بود
موهای بهم ریخته و مشکی داشت کراوات قرمز و وازش کرده بود
خیلی جذاب و دوست داشتنی بود ولی خیلی سرد بود مخصوصا خمار
پدر شوگا به بازوش شوگا زد خودتو جمع و جور کن پسر ( جدی و عصبی کمی داد )
شوگا چشم غره ای به پدرش رفت و گفت
شوگا : هر وقت بهت نگاه می کنم یاد اون شب میفتم ( جدی و عصبی بلند گفت )
ویو به اون شب :
اون شبی که شوگا بهش اشاره کرده بود شبی بود که پدرش بهش خبر داده بود که قراره با یه دختره ای به نام ا/ت ازدواج کنی این شرطه
شوگا خسته از مافیا برگشته بود و به سمت اشپزخانه رفت و پدرش را دید
شوگا : اه بابا نمیدوین چقدر خستم
پ شوگا : بشین کارت دارم ( جدی )
ببین منو یکی از رقیبام که قبلا تو مافیا بوده الان قمار باز شده ( نکته : پدر ا/ت قبلا مافیا بوده )
پ شوگا : منو اون امشب قمار کرده بودیم شرط سر این بود اگه اون ببازه باید دخترش با تو ازدواج کنه و الان اون باخته فردا شب هم برای مهمونی و اشنایی میان خونه ما
شوگا : با عصبانیت از جام بلند شدم چیییییییی عوضی چطور تونستی نظرم من چی پس ؟
شوگا همه چیو بهم زد و دعوای بدی با پدرش داشت پدر شوگا سیلی بدی بهش زد و هنوز جای اون سیلی مونده
پایان ویو
پایان پارت
پارت بعد به شرط 20 لایک
5 کامنت ادامه دارد //////
پارت 5مافیا خطر ناک من :
به عمارت رسیدیم خیلی بزرگ بود یهو دیدم که یهن فر داره میاد به دیدنمون
اجوما : بفرمایید از این طرف وارد باغ عمارت شدیم بعد اجوما درو برامون به سمت سالن باز کرد
پر بود از ادم خیلی شوکه شدم پدرم رفته بود با بقیه خشو بش می کرد
پیش پدرم رفت و سرمو پایین انداختم پدرم داشت با چند نفر حرف می زد که یهو پدرم گفت :
پ ا/ت : و این دخترم ا/ت هست
به خودم اومدم یکم دستپاچه شدم و گفتم
ا/ت ک سلام من پارک ا/ت هستم از اشنایی با شما خوش وقتم باعث افتخار منه که با شما ملاقات می کنم ( با لبخندی ملیح )
م شوگا : واییییی که دختر با وقاری خوشم اومد چقدر تو خوشگلی دخترم چند سالته
ا/ت : نظر لطفتان است 25 سالمه
پ شوگا : از اونی که فکر می کردم زیبا تر هستی دخترم
پ ا/ت : نه اون اونقدرا هم که میگید زیبا نیست از لطف شما است ( خایه مال )
ذهن ا/ت : بابا واقعا چطور میتونی منو پیش بقیه کوچیک کنی ؟
بعد از کلی خوش و بش همگی رفتیم نشستیم منو پدرم کنار هم نشستیم
مادر وشگا و پدر شوگا هم و یه دو تا پسری هم کنار هم نشستند
بعد از کمی سکوت پ شوگا گفت
پ شوگا : دخترم ا/ت این شوگا پسرمه و همون طور که میبینی همسر تو خواهد بود ( به پسر کناریش اشاره کرد)
به پسری که اقای مین اشارم کردم نگاهی کردم
حالت پسرونه نشسته بود و پاهاشو واز کرده بود و خماری به من نگاه می کرد
معلوم بود انگار از بازوش تا دستش تتو بود اخه استینشو بالا زده بود
موهای بهم ریخته و مشکی داشت کراوات قرمز و وازش کرده بود
خیلی جذاب و دوست داشتنی بود ولی خیلی سرد بود مخصوصا خمار
پدر شوگا به بازوش شوگا زد خودتو جمع و جور کن پسر ( جدی و عصبی کمی داد )
شوگا چشم غره ای به پدرش رفت و گفت
شوگا : هر وقت بهت نگاه می کنم یاد اون شب میفتم ( جدی و عصبی بلند گفت )
ویو به اون شب :
اون شبی که شوگا بهش اشاره کرده بود شبی بود که پدرش بهش خبر داده بود که قراره با یه دختره ای به نام ا/ت ازدواج کنی این شرطه
شوگا خسته از مافیا برگشته بود و به سمت اشپزخانه رفت و پدرش را دید
شوگا : اه بابا نمیدوین چقدر خستم
پ شوگا : بشین کارت دارم ( جدی )
ببین منو یکی از رقیبام که قبلا تو مافیا بوده الان قمار باز شده ( نکته : پدر ا/ت قبلا مافیا بوده )
پ شوگا : منو اون امشب قمار کرده بودیم شرط سر این بود اگه اون ببازه باید دخترش با تو ازدواج کنه و الان اون باخته فردا شب هم برای مهمونی و اشنایی میان خونه ما
شوگا : با عصبانیت از جام بلند شدم چیییییییی عوضی چطور تونستی نظرم من چی پس ؟
شوگا همه چیو بهم زد و دعوای بدی با پدرش داشت پدر شوگا سیلی بدی بهش زد و هنوز جای اون سیلی مونده
پایان ویو
پایان پارت
پارت بعد به شرط 20 لایک
5 کامنت ادامه دارد //////
۸۳۸
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.