انتقام
انتقام
part: 16
ویوی لیسا: دستمو آروم گذاشتم روی اون زخم روی سرش و با وجود این که بی هوش بود ناله می کرد.
و منم فقط گریه می کردم. این طناب های کوفتی همه ی بدنمو بسته بودن. نمی تونستم حتی بیشتر از یک متر بهش نزدین بشم. قبل از این که بره کوک پاشو گذاشت روی پای آسیب دیده ی جیسو و روش فشار میداد.
جیسو: نکن..*گریه* چطور می تونی....
کوک: *نیشخند زد و رفت*
ویوی جیسو: تا شب همون جا موندیم و جنی چشماشو باز کرد.
جنی: آی سرم....
لیسا: *بغض کرده بود ولی لبخند می زد* ممنون که زنده موندی *گریه*
جنی: شما اینجا چیکار می کنین؟
لیسا: *در حال گریه* فک می کنی تهیونگ و کوک آدم خوبه ی داستانن؟
جنی:چی؟ آی...سرم.
لیسا: صب کن.....*قسمتی از لباسشو پاره کرد و دور سر جنی پیچید* خون زیادی...
جنی:ممنون...
لیسا: تو کیفم یه قاچو کوچولو هست...می تونی باهاش طنابارو ببری؟
جنی: اگه اون بفهمه.... فک نکنم فکر خوبی باشه.. اون خیلی عوضی تر از این حرفاس...
لیسا: آخه اینجوری نمی تونم تکون بخورم..
جنی: *دوست لیسا رو میگیره* اونو با دستای خودم می کشم...
لیسا: *آب دهنشو قورت داد*
جیسو: *در حال گریه کردن چون مچ پاش درد می کنه*
رزی: آروم باش! خیلی درد می کنه؟
جیسو: همه ی وزنشو رو پام انداخت ...هق..
رزی: هنوزم نمی تونم باور کنم...
جیسو: فک می کردیم به همین سادگی هاس...*نیشخند*
لیسا: باید خداروشکر کنیم که زنده ایم...
جنی: اوم.
*چند ساعت بعد :*
ویوی ا.ت: توی خونه بودم و داشتم درس می خوندم...
بعدش رفتم تو آشپز خونه که آب بخورم. لیوان رو پر کردم و آب رو نوشیدم...یهو یه صدایی اومد.. واسه این که نترسم با خودم آهنگ زمزمه می کردم و پشت سرمو نگاه می کردم... یهو در باز شد...آب رو تف کردم روی سرامیک...تهیونگ بود...
تهیونگ: اوم..سلام
ا.ت: تو اینجا چیکار می کنی؟ چرا در نزدی؟
تهیونگ: چون قرار نیست ازین به بعد اینجا باشی..*خنده*
ا.ت:چی میگی؟ *یکم ترسیده*
تهیونگ: *چند نفر پشت سرش اومدن و ا.ت رو بردن*
ا.ت:چیکار می کنین؟ هی...منو کجا می برین؟
*تهیونگ در حالی که سعی می کرد لبخند بزنه ولی دستاش می لرزید دستاش رو توی موهاش فرو کرد و داد عقب*
ا.ت: واسه چی دارین منو می برین؟
تهیونگ: بزا یه چیزی برات بگم...اون روز رزی و جیسو و لیسا با پای خودشون رفتن توی خونه ی دونگ ووک!
ا.ت: دونگ ووک چه خری یه؟
تهیونگ:خر؟ قوی ترین مافیا ی جهانه! تو می فهمی؟ تعداد قتل هایی که انجام داده از تعداد موهای سر تو بیشتره.
خوب بود؟
part: 16
ویوی لیسا: دستمو آروم گذاشتم روی اون زخم روی سرش و با وجود این که بی هوش بود ناله می کرد.
و منم فقط گریه می کردم. این طناب های کوفتی همه ی بدنمو بسته بودن. نمی تونستم حتی بیشتر از یک متر بهش نزدین بشم. قبل از این که بره کوک پاشو گذاشت روی پای آسیب دیده ی جیسو و روش فشار میداد.
جیسو: نکن..*گریه* چطور می تونی....
کوک: *نیشخند زد و رفت*
ویوی جیسو: تا شب همون جا موندیم و جنی چشماشو باز کرد.
جنی: آی سرم....
لیسا: *بغض کرده بود ولی لبخند می زد* ممنون که زنده موندی *گریه*
جنی: شما اینجا چیکار می کنین؟
لیسا: *در حال گریه* فک می کنی تهیونگ و کوک آدم خوبه ی داستانن؟
جنی:چی؟ آی...سرم.
لیسا: صب کن.....*قسمتی از لباسشو پاره کرد و دور سر جنی پیچید* خون زیادی...
جنی:ممنون...
لیسا: تو کیفم یه قاچو کوچولو هست...می تونی باهاش طنابارو ببری؟
جنی: اگه اون بفهمه.... فک نکنم فکر خوبی باشه.. اون خیلی عوضی تر از این حرفاس...
لیسا: آخه اینجوری نمی تونم تکون بخورم..
جنی: *دوست لیسا رو میگیره* اونو با دستای خودم می کشم...
لیسا: *آب دهنشو قورت داد*
جیسو: *در حال گریه کردن چون مچ پاش درد می کنه*
رزی: آروم باش! خیلی درد می کنه؟
جیسو: همه ی وزنشو رو پام انداخت ...هق..
رزی: هنوزم نمی تونم باور کنم...
جیسو: فک می کردیم به همین سادگی هاس...*نیشخند*
لیسا: باید خداروشکر کنیم که زنده ایم...
جنی: اوم.
*چند ساعت بعد :*
ویوی ا.ت: توی خونه بودم و داشتم درس می خوندم...
بعدش رفتم تو آشپز خونه که آب بخورم. لیوان رو پر کردم و آب رو نوشیدم...یهو یه صدایی اومد.. واسه این که نترسم با خودم آهنگ زمزمه می کردم و پشت سرمو نگاه می کردم... یهو در باز شد...آب رو تف کردم روی سرامیک...تهیونگ بود...
تهیونگ: اوم..سلام
ا.ت: تو اینجا چیکار می کنی؟ چرا در نزدی؟
تهیونگ: چون قرار نیست ازین به بعد اینجا باشی..*خنده*
ا.ت:چی میگی؟ *یکم ترسیده*
تهیونگ: *چند نفر پشت سرش اومدن و ا.ت رو بردن*
ا.ت:چیکار می کنین؟ هی...منو کجا می برین؟
*تهیونگ در حالی که سعی می کرد لبخند بزنه ولی دستاش می لرزید دستاش رو توی موهاش فرو کرد و داد عقب*
ا.ت: واسه چی دارین منو می برین؟
تهیونگ: بزا یه چیزی برات بگم...اون روز رزی و جیسو و لیسا با پای خودشون رفتن توی خونه ی دونگ ووک!
ا.ت: دونگ ووک چه خری یه؟
تهیونگ:خر؟ قوی ترین مافیا ی جهانه! تو می فهمی؟ تعداد قتل هایی که انجام داده از تعداد موهای سر تو بیشتره.
خوب بود؟
۳.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.