شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 20
«شوهر سخت گیر من فصل دوم»
«𝓁𝒶𝒹𝓎-𝒿𝑒𝑜𝒿𝓀»
«پارت 20»
ا.ت:
امروز دیگه نتیجه ی ازمایش میاد من خیلی استرس دارم امیدوارم بچه ی کوک نباشه و گرنه میکشمش اووف روی صندلی نشسته بودم و داشتم قهوه میخوردم که زنگ در خورده شد
ا.ت« خدمتکار در رو باز کن
-چشم خانوم
و خدمتکار رفت سمت در و بازش کرد
ا.ت« کیه
-پستچی
و من قهوه رو گذاشتم رو میز و رفتم سمت در پستچی یه پاکت دستش بود پاکت رو ازش گرفتم
-اینجا رو امضا کنید
ا.ت« حتما
و امضا کردم و پستچی رفت خدمتکار هم پر رو بست منم رفتم نشستم رو صندلی رو پاکت یه نوشته های بود خوندمش نتیجه ی ازمایش کوک و جیسون بود
ا.ت« خدمتکار
-بله خانوم
ا.ت« بیا اینجا
-بفرمایین
ا.ت« برو به همه بگو بیان پایین
-چشم
ا.ت« برو
و خدمتکار رفت منم به قهوه خوردنم ادامه دادم خیلی کنجکاو بودم اون پاکت رو باز کنم
ا.ت« یعنی بازش کنم نه نه بزار همه بیان
ا.ت« اوف اینا می میان مگه رفتن مصر که انقدر طول میکشه بیان اهان بیا چه حلال زاده ان تا گفتم نمیان اومدن
کوک« عشقم
ا.ت« جانم
کوک« چیشده
ا.ت« بزار این هر**زه ام بیاد
کوک« هر**زه کیه
ا.ت« مگه بجز جنی کی میتونه باشه
کوک« اها
ج« باز چه خبر تونه
ا.ت« نمیخوای بشنوی گورتو گم کن
م« دخترم چیشده
ا.ت« نتیجه ی آزمایش اومده
ب« بازش کن بخون
ا.ت« باشه
پاکت رو باز و خوندمش شک شدم حالم بد شد رو صندلی نشستم
م« دخترم خوبی
کوک« عشقم خوبی
ا.ت« به تو ربطی ندارم
م« خدمتکار
-بله خانوم بزرگ
م« برو یه لیوان اب بیار
-چشم
و خدمتکار رفت و با یه لیوان اب پر اومد لیوان رو ازش گرفتم و یکم ازش خوردم و لیوان رو دادم و خدمتکار رفت
پ« بده به من اون برگه رو
و برگه رو به پدر کوک دادم و خوندش
پ« این که نتیجش مثبته
کوک« چی
ج« من که از اول بهتون گفتم چه نیازی به ازمایش بود
ا.ت« تو یکی ساکت هر**زه
جنی انگشت اشارشو سمتم گرفت
ج« هی تو
کوک« به زن من چیزی نگو و گرنه حسابشو بد پس میدی
پ« حالا که ثابت شد جیسون پسر جونگ کوک هست پس جیسون وارث مون میشه
کوک« پدر پس بچه ی من که تو شکم ا.ت هست چی
پ« باید وقتی با این هر**زه خوش میگذروندی فکر اینجاشم میکردی
کوک« پدر من که گفتم اینا رو نمیشناسم جیسون پسر من نیست
پ« ولی اینا میگه هست
ا.ت:
من دیگه حرصم گرفته بود یعنی چی اوف از روی صندلی بلند شدم و سمت پله ها راه افتادم
کوک« کجا میری
ا.ت« مگه جای هم هست برم
و بدون توجه به حرفاش رفتم اتاق
ا.ت« چطور چطور
ا.ت« امکان نداره اون پسر کوک نیست
شرط فقط اینه که بدون تکرار کامنت بزارین زیاد خودتونو پاره نکنین حالا حالاها پارت بعدو نمیزارم
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
«𝓁𝒶𝒹𝓎-𝒿𝑒𝑜𝒿𝓀»
«پارت 20»
ا.ت:
امروز دیگه نتیجه ی ازمایش میاد من خیلی استرس دارم امیدوارم بچه ی کوک نباشه و گرنه میکشمش اووف روی صندلی نشسته بودم و داشتم قهوه میخوردم که زنگ در خورده شد
ا.ت« خدمتکار در رو باز کن
-چشم خانوم
و خدمتکار رفت سمت در و بازش کرد
ا.ت« کیه
-پستچی
و من قهوه رو گذاشتم رو میز و رفتم سمت در پستچی یه پاکت دستش بود پاکت رو ازش گرفتم
-اینجا رو امضا کنید
ا.ت« حتما
و امضا کردم و پستچی رفت خدمتکار هم پر رو بست منم رفتم نشستم رو صندلی رو پاکت یه نوشته های بود خوندمش نتیجه ی ازمایش کوک و جیسون بود
ا.ت« خدمتکار
-بله خانوم
ا.ت« بیا اینجا
-بفرمایین
ا.ت« برو به همه بگو بیان پایین
-چشم
ا.ت« برو
و خدمتکار رفت منم به قهوه خوردنم ادامه دادم خیلی کنجکاو بودم اون پاکت رو باز کنم
ا.ت« یعنی بازش کنم نه نه بزار همه بیان
ا.ت« اوف اینا می میان مگه رفتن مصر که انقدر طول میکشه بیان اهان بیا چه حلال زاده ان تا گفتم نمیان اومدن
کوک« عشقم
ا.ت« جانم
کوک« چیشده
ا.ت« بزار این هر**زه ام بیاد
کوک« هر**زه کیه
ا.ت« مگه بجز جنی کی میتونه باشه
کوک« اها
ج« باز چه خبر تونه
ا.ت« نمیخوای بشنوی گورتو گم کن
م« دخترم چیشده
ا.ت« نتیجه ی آزمایش اومده
ب« بازش کن بخون
ا.ت« باشه
پاکت رو باز و خوندمش شک شدم حالم بد شد رو صندلی نشستم
م« دخترم خوبی
کوک« عشقم خوبی
ا.ت« به تو ربطی ندارم
م« خدمتکار
-بله خانوم بزرگ
م« برو یه لیوان اب بیار
-چشم
و خدمتکار رفت و با یه لیوان اب پر اومد لیوان رو ازش گرفتم و یکم ازش خوردم و لیوان رو دادم و خدمتکار رفت
پ« بده به من اون برگه رو
و برگه رو به پدر کوک دادم و خوندش
پ« این که نتیجش مثبته
کوک« چی
ج« من که از اول بهتون گفتم چه نیازی به ازمایش بود
ا.ت« تو یکی ساکت هر**زه
جنی انگشت اشارشو سمتم گرفت
ج« هی تو
کوک« به زن من چیزی نگو و گرنه حسابشو بد پس میدی
پ« حالا که ثابت شد جیسون پسر جونگ کوک هست پس جیسون وارث مون میشه
کوک« پدر پس بچه ی من که تو شکم ا.ت هست چی
پ« باید وقتی با این هر**زه خوش میگذروندی فکر اینجاشم میکردی
کوک« پدر من که گفتم اینا رو نمیشناسم جیسون پسر من نیست
پ« ولی اینا میگه هست
ا.ت:
من دیگه حرصم گرفته بود یعنی چی اوف از روی صندلی بلند شدم و سمت پله ها راه افتادم
کوک« کجا میری
ا.ت« مگه جای هم هست برم
و بدون توجه به حرفاش رفتم اتاق
ا.ت« چطور چطور
ا.ت« امکان نداره اون پسر کوک نیست
شرط فقط اینه که بدون تکرار کامنت بزارین زیاد خودتونو پاره نکنین حالا حالاها پارت بعدو نمیزارم
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۲۲.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.