بچه که بودم زندگی قشنگ تر بود و خوشیام موندگار تر،
بچه که بودم زندگی قشنگ تر بود و خوشیام موندگار تر،
آدما مهربون تر بودن و بدیا به چشم نمیومدن،
بچه که بودم از اومدن مهمونا خوشحال میشدم و با رفتنشون انگار غم عالم به دلم مینشست،
با دیدن کارتون مورد علاقم و لقمه ای که مامان برام میپیچید و ساعتها بازی با رفیقام تو کوچه، و خوشحالی و ذوق ناشی از دیدن گیره ها و لباسا و خوراکیای مورد علاقه ای که مامان و بابا برام میخریدن، انگار شادترین دختر جهان بودم،
وقتی بارون میبارید تا زمانی که بارون بند بیاد تو حیاط میموندم و به غرغرای مامان و سرماخوردگی بعدشم اهمیت نمیدادم،
شبا از شدت خستگی ناشی از بازی، زود میخوابیدم و ذوق رسیدن فردارو داشتم.
الان اما، چیزی که بین آدما بیشتر به چشم میاد بدیاشونه، اومدن مهمونا خوشحالم نمیکنه و با رفتنشون یه نفس راحت میکشم، فیلما و سریالارو نصفه و نیمه رها میکنم و وقتی کادویی از کسی میگیرم بلد نیستم خوشحالیمو بروز بدم، شبارو اغلب تا صبح بیدارم و از روزا متنفرم.
تنها چیزی که در من از کودکی باقی مونده عشق و علاقم به پاییز و بارونه و امیدوارم این حس هیچوقت از بین نره.
و کاش آدما همیشه بچه میموندن...
#دلنوشته
#Nyctophilia
آدما مهربون تر بودن و بدیا به چشم نمیومدن،
بچه که بودم از اومدن مهمونا خوشحال میشدم و با رفتنشون انگار غم عالم به دلم مینشست،
با دیدن کارتون مورد علاقم و لقمه ای که مامان برام میپیچید و ساعتها بازی با رفیقام تو کوچه، و خوشحالی و ذوق ناشی از دیدن گیره ها و لباسا و خوراکیای مورد علاقه ای که مامان و بابا برام میخریدن، انگار شادترین دختر جهان بودم،
وقتی بارون میبارید تا زمانی که بارون بند بیاد تو حیاط میموندم و به غرغرای مامان و سرماخوردگی بعدشم اهمیت نمیدادم،
شبا از شدت خستگی ناشی از بازی، زود میخوابیدم و ذوق رسیدن فردارو داشتم.
الان اما، چیزی که بین آدما بیشتر به چشم میاد بدیاشونه، اومدن مهمونا خوشحالم نمیکنه و با رفتنشون یه نفس راحت میکشم، فیلما و سریالارو نصفه و نیمه رها میکنم و وقتی کادویی از کسی میگیرم بلد نیستم خوشحالیمو بروز بدم، شبارو اغلب تا صبح بیدارم و از روزا متنفرم.
تنها چیزی که در من از کودکی باقی مونده عشق و علاقم به پاییز و بارونه و امیدوارم این حس هیچوقت از بین نره.
و کاش آدما همیشه بچه میموندن...
#دلنوشته
#Nyctophilia
۸.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۳