Part8
کالیسی:چرا حرف آخر هست!(با شجاعت تمام)
کوک:همه گی با بهت بهش خیره شدیم که گفت
کالیسی:چرا باید حق انتخاب برای فرزنداتون نباشه؟
پ/ک:به همان دلیلی که ما حق انتخاب نداشتیم
پ/کا:کالیسی انگار قانون ها رو یادت رفته؟
کالیسی:چه قانونی؟ روی یک راز مزخرف خاندانتون نسل های ما بعدتونو هم بدبخت میکنید(داد و عصبی)
کوک:باهاش موافقم!چرا با کسی که نمیشناسم باید ازدواج کنم! من میخوام به عنوان رهبر بعدی خاندان جئون به بیرون از نیکرو پلیس برم و دنیا رو برگردم و چیز های زیادی بدست بیارم
کالیسی:فکر کردی من خیلی برای ازدواج با تو میمیرم؟
من نمیخوام ازم به عنوان زن خان یاد بشه بلکه میخوام به عنوان زن رهبر باند مافیایی ازم یاد بشه(جدی )
&همین هنگام پدر کالیسی بلند شد و با پشت دست دهن کالیسی کوبید
پ/کا:ببند دهنتو ای دختره نکبت!
کوک:کالیسی همون طور که سرش از شدت ضربه به جای دیگه ای پرت شده بود شوکه ایستاده بود آروم به طرف پدرش برگشت ما همه بخاطر این اتفاق سر پا بودیم تنها جوابی که دخترک به پدرش داد پوزخند کنار لبش بود
کالیسی:خشمت...فرو کش ..کرد؟(مکث کنان)
پ/کا:ببند دهنتو وارس هر دو خاندان مشخصه!
کالیسی:که اینطور!(پوزخند)
پ/کا:کاش همون روز که بدنیا اومده بودی از فرزندی ازلت میکردم(خشمگین)
کالیسی: با بغضی که خفم میکرد جلو رفتم و اجازه حکم رانی هیولای درونم رو دادم با غرور و جدیت به چشم هاش زل زدم و گفتم
(کاری که سال ها پیش نکردی رو الان بکن علاقه ای به داشتن شهرت سکرتو ندارم!بی صبرانه منتظرم تا از فرزندی ازلم کنی تا با شخص دیگه برای نابود کردنت برگردم!)
کالیسی:بهت وشوک رو توی چشم های پدرم دیدم بوی ترس از همه حضارین جمع میومد جز شوالیه چشم سیاه که با غرور بهم نگاه میکرد برای آخرین بار نگاهی به همشون کردم پوزخندی زدم و از سالون به سمت در خروجی راه افتادم از عمارت خارج شدم و به مقصد رزستان قدم برداشتم!
ویو عمارت
کوک:جرعتی که این دختر داشت منو به مرز جنون میبرد دقیقا زنی هس که برای جئون جنگکوک لایقه مثل اژدهایی میمونه ...با حرف هاش آتیشی عظیم راه میندازه آزادی طلبش مثل رها بودن اژدها میمونه
رام کردن این دختر از اون چیزی که فکر میکردم سخت تر بوده و هست ولی چرا باید کاری کنن که یک دختر حاظر به ترک خانوادش باشه!یعنی باید منم برای آزادی خانوادم رو ترد کنم؟کالیسی انگار باید درموردت بیشتر بدونم !همه توی سکوت نشسته بودن ولی..
پ/کا:این ازدواج در هر صورت انجام میشه پس برای عروسی هفته آینده باید آماده بشیم
کوک:همه گی با بهت بهش خیره شدیم که گفت
کالیسی:چرا باید حق انتخاب برای فرزنداتون نباشه؟
پ/ک:به همان دلیلی که ما حق انتخاب نداشتیم
پ/کا:کالیسی انگار قانون ها رو یادت رفته؟
کالیسی:چه قانونی؟ روی یک راز مزخرف خاندانتون نسل های ما بعدتونو هم بدبخت میکنید(داد و عصبی)
کوک:باهاش موافقم!چرا با کسی که نمیشناسم باید ازدواج کنم! من میخوام به عنوان رهبر بعدی خاندان جئون به بیرون از نیکرو پلیس برم و دنیا رو برگردم و چیز های زیادی بدست بیارم
کالیسی:فکر کردی من خیلی برای ازدواج با تو میمیرم؟
من نمیخوام ازم به عنوان زن خان یاد بشه بلکه میخوام به عنوان زن رهبر باند مافیایی ازم یاد بشه(جدی )
&همین هنگام پدر کالیسی بلند شد و با پشت دست دهن کالیسی کوبید
پ/کا:ببند دهنتو ای دختره نکبت!
کوک:کالیسی همون طور که سرش از شدت ضربه به جای دیگه ای پرت شده بود شوکه ایستاده بود آروم به طرف پدرش برگشت ما همه بخاطر این اتفاق سر پا بودیم تنها جوابی که دخترک به پدرش داد پوزخند کنار لبش بود
کالیسی:خشمت...فرو کش ..کرد؟(مکث کنان)
پ/کا:ببند دهنتو وارس هر دو خاندان مشخصه!
کالیسی:که اینطور!(پوزخند)
پ/کا:کاش همون روز که بدنیا اومده بودی از فرزندی ازلت میکردم(خشمگین)
کالیسی: با بغضی که خفم میکرد جلو رفتم و اجازه حکم رانی هیولای درونم رو دادم با غرور و جدیت به چشم هاش زل زدم و گفتم
(کاری که سال ها پیش نکردی رو الان بکن علاقه ای به داشتن شهرت سکرتو ندارم!بی صبرانه منتظرم تا از فرزندی ازلم کنی تا با شخص دیگه برای نابود کردنت برگردم!)
کالیسی:بهت وشوک رو توی چشم های پدرم دیدم بوی ترس از همه حضارین جمع میومد جز شوالیه چشم سیاه که با غرور بهم نگاه میکرد برای آخرین بار نگاهی به همشون کردم پوزخندی زدم و از سالون به سمت در خروجی راه افتادم از عمارت خارج شدم و به مقصد رزستان قدم برداشتم!
ویو عمارت
کوک:جرعتی که این دختر داشت منو به مرز جنون میبرد دقیقا زنی هس که برای جئون جنگکوک لایقه مثل اژدهایی میمونه ...با حرف هاش آتیشی عظیم راه میندازه آزادی طلبش مثل رها بودن اژدها میمونه
رام کردن این دختر از اون چیزی که فکر میکردم سخت تر بوده و هست ولی چرا باید کاری کنن که یک دختر حاظر به ترک خانوادش باشه!یعنی باید منم برای آزادی خانوادم رو ترد کنم؟کالیسی انگار باید درموردت بیشتر بدونم !همه توی سکوت نشسته بودن ولی..
پ/کا:این ازدواج در هر صورت انجام میشه پس برای عروسی هفته آینده باید آماده بشیم
۱۰.۹k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.