سه پسر خواستند به مسافرتی بیرون از شهر بروند.مادرشان لحظه
سه پسر خواستند به مسافرتی بیرون از شهر بروند.مادرشان لحظه آخر بهشون گفت خدا به همراهتون ولی یکی از اونا گفت اینجا جانداریم فعلا خدا بره صندوق عقب بشینه...توی راه تصادف کردند و تمام ماشین له شده وفقط صندوق عقبش سالم مونده.به طوری که تخم مرغ های که اونجا گذاشته بودند ترک هم نخورده بودند
۶۹۴
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.