Pt1
ا/ت: همه چیو برداشتی؟ یونگی: ..... ا/ت: یوووووونگی یونگی: هوم؟ چیه؟ چرا نمیزاری بخوابم( با صدای خوابالو) ا/ت: پاشو بریم فرودگاه الان دیر میشه یونگی: باشه میریم ا/ت: پاشووووووووو( اه نمیزارع بچم بخوابه) بلاخره رفتید فرودگاه سوار هپاپیما شدید اومدید ایران نشسته بودی رو یکی از صندلی و منتظر یونگی بودی ک رفته بود چمدونا رو بیارع بعد از ی ربع بلاخره اومد دیدی تو دستش فقط ی چمدونه ک اونم مال توعه ا/ت: چمدون خودت کو؟ یونگی: نیس ا/ت: یعنی چیی؟ یونگی: ام شاید گم شده ا/ت: تو کره ک جاش نذاشتی؟ یونگی: نمد ا/ت: آه از دس تو الان بدون لباس میخوای چی کار کنی یونگی: بریم بخریم ا/ت: الان؟ ساعت۱۱ شبه مغازه های اینجا زود میبنده یونگی: خب چی کار کنیم ا/ت: از لباسام بهت قرض میدم یونگی: ها؟ ا/ت: ها ندارع یونگی: اوفف رفتید خونه مامانتیانا بعد از کلی قبل ماچ روبوسی رفتید تو اتاقت خودتو پرت کردی رو تختت همه خاطرات بچیت مرور کردی ک با صدای یونگی ب خودت اومدی ا/ت:چیشده؟ یونگی: سوسککککک با حرف جیغ زدی پریدی رو کولش چشاتو بستی ک ی دفعه ی صدایی اومد صدایی مثل اینکه دمپایی بخوره تو دیوار اروم لای چشاتو باز کردی دیدی جنازه سوسک افتاده رو فرش مامانت با دمپایی وایستاده جلوتون مامانت: دختر از کولش بیا پایین کمر درد میگیرع ا/ت: ها باشه اومدی پایبن یونگی ی لبخند فیک ب مامانت زد یونگی: ام یکم خشن نکشتیدیدش مامانت: پسرم میدونم اگه این دختره خل چل نمیپرید روت حتما تا الان خودت کارشو ی سره کرده بودی ا/ت: مامان؟ مامان: خب من میرم شام اماده کنم ( بخاطر شماها شامشون تا الان نگه داشتن ک با هم بخورید ) ا/ت: میخوای با همین شلوار بیرونیت تو خونه بچرخی؟ یونگی: خب چی کار کنم؟ شلوار دیگ ای ندارم ا/ت: زیر شلواری چیزی هم زیرش نپوشیدی یونگی: نه ا/ت: خب ..وایسا برم از بابام ی شلوار بگیرم بیام یونگی: ن نمیخواد امشب ی جور سر میکنم فردا بریم بخریم ا/ت: مامانم خیلی رو تمیزی حساس بعید میدونم بزارع با این شلوار تو خونه بچرخی یا شایدم اخر سر مجبورت کنه کل خونه رو طی بکشی( مگه بچم خدمتکارتته) یونگی: خب برو بگیر فقط زیاد گشاد نباشع ا/ت: باشه (خنده شیطانی) بابات جلو تلویزین نشسته بود داش فوتبال میدید ا/ت: بابا بابا: هوم چی میگی؟ ا/ت: میشه ی دونه از اون شلوار کردی هات ب یونگی بدی بابا: ارع برو از کشوم اورد ا/ت: من برم؟ بابا: دختر مگه نمیبینی دارم فچتبتل میبینم برو وردار دیگ ا/ت: ام باشه رفتی تو اتاق بابات در کشو باز کردی دیدی ی خاور شلوار توشه گشادترینشون ورداشتی ک دیدی خشتکش ی سوراخ دارع
۴۱.۸k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.