^لذت انتقام ^ ( port 16 )
^ لذت انتقام ^ ( port 16 )
مغز کوک
اَه کوک چت شده؟
رفتم توی حیاط دختره برگشت پیشم .
ات: میشه خودم برسونمش خونه؟( بغض)
کوک: هههه که بعد هم دیگه برنگردی؟
ات: قول میدم برگردم.
کوک: چرا باید روت حساب کنم؟
ات: اگه زدم زیر قولم میتونی پیدام کنی و هرجور که دلت خواست بکشیم .
کوک : ....
ات: لطفا ( زانو زد)
جلوم زانو زد ؟ حتی خدمتکارامم برام زانو نمیزنن . اجازه دادم بره .
کوک: باشه برو
ته : چی؟😳
ته: برای چی نخیر اون حق نداره بره 😠
کوک: تو ببند ( داد)
کوک : ولی اگه برنگردی به شکل وحشتناکی میکشمت ( آروم)
ات: باشه. هانول بیا بریم
ته : یعنی چی؟ جونگ کوک اون دیگه بر نمیگرده. 🙄
کوک : تهیونگ میتونی دو دقیقه خفه شی؟ 🤨
* ویو ات
وقتی پسره گفت جونگ کوک تازه ویندوزم اومد بالا و موضوع رو گرفتم ، این همون جئون جانگ کوکه وارث جئون جانگ هیون😳، با کمال میل برمیگردم.😏
× 3 ساعت بعد ×
ته : دیدی آقای جئون دختره نیومد
کوک: یعنی ایستگام کرد؟
ته : با عرض پوزش بله
کوک: ولی قول داد
ته : خب قول خاله خرسه داده ( احیانا اون دوستی خاله خرسه نبود؟ 🤔)
کوک: دختره ی عوضی فکر کرده کیه که بخواد سر منو شیره بماله؟ ( داد)
ته : شما خیلی ساده ای که به همه اعتماد میکنی
ویو کوک
تفنگم رو برداشتم از عمارت اومدم بیرون داشتم به سمت دروازه ی حیاط عمارت میرفتم که دیدم یک دختر پیاده داره با چمدون میاد ، رفتم جلو دیدم ....
ادامه دارد....
مغز کوک
اَه کوک چت شده؟
رفتم توی حیاط دختره برگشت پیشم .
ات: میشه خودم برسونمش خونه؟( بغض)
کوک: هههه که بعد هم دیگه برنگردی؟
ات: قول میدم برگردم.
کوک: چرا باید روت حساب کنم؟
ات: اگه زدم زیر قولم میتونی پیدام کنی و هرجور که دلت خواست بکشیم .
کوک : ....
ات: لطفا ( زانو زد)
جلوم زانو زد ؟ حتی خدمتکارامم برام زانو نمیزنن . اجازه دادم بره .
کوک: باشه برو
ته : چی؟😳
ته: برای چی نخیر اون حق نداره بره 😠
کوک: تو ببند ( داد)
کوک : ولی اگه برنگردی به شکل وحشتناکی میکشمت ( آروم)
ات: باشه. هانول بیا بریم
ته : یعنی چی؟ جونگ کوک اون دیگه بر نمیگرده. 🙄
کوک : تهیونگ میتونی دو دقیقه خفه شی؟ 🤨
* ویو ات
وقتی پسره گفت جونگ کوک تازه ویندوزم اومد بالا و موضوع رو گرفتم ، این همون جئون جانگ کوکه وارث جئون جانگ هیون😳، با کمال میل برمیگردم.😏
× 3 ساعت بعد ×
ته : دیدی آقای جئون دختره نیومد
کوک: یعنی ایستگام کرد؟
ته : با عرض پوزش بله
کوک: ولی قول داد
ته : خب قول خاله خرسه داده ( احیانا اون دوستی خاله خرسه نبود؟ 🤔)
کوک: دختره ی عوضی فکر کرده کیه که بخواد سر منو شیره بماله؟ ( داد)
ته : شما خیلی ساده ای که به همه اعتماد میکنی
ویو کوک
تفنگم رو برداشتم از عمارت اومدم بیرون داشتم به سمت دروازه ی حیاط عمارت میرفتم که دیدم یک دختر پیاده داره با چمدون میاد ، رفتم جلو دیدم ....
ادامه دارد....
۷.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.