✨ادامه ی پارت قبلی پارت ۳ ✨
✨ادامه ی پارت قبلی پارت ۳ ✨
سو ا : ام من نمیگم مشکلی هست یا جیمین پسر مناسبی نیست فقط اینکه اینا باید همو دوست داشته باشن یا خودشون قبول کنن
پارک : خب اومدیمو بهشون گفتیم شاید قبول کردن
ب ا.ت : ا..اره عزیزم اینجوری خانواده هامون هم نزدیک تر میشه و وارث دار هم میشیم
سو مین : اره سو ا جان خیلی خوبه جیمین هم فقط سه سال از ا.ت بزرگتره دیگه مشکلی نیست
ب ا.ت : عزیزم نظر تو چیه همه موافقن حتی من
سو ا : باشه پس قبوله ( خنده )
سو ا : خب حالا که خانواده ها قبول کردن به بقیه هم بگیم
ب ا.ت: نه فعلا چند روز قبل خواستگاری به کسایی باید بگیم میگیم و فعلا هم به بچه ها چیزی نگیم
پارک : اره فکر خوبیه
(ویو ا. ت : همه نشسته بودیم تو آلاچیق ولی مامان و بابام و آقای پارک و همسرشون نبودن )
مادر بزرگ: ا.ت فدات شم برو مامان بابا و آقای پارک و زنش رو واسه شام صدا کن بیان
ا.ت : چشم الان میرم
ا.ت رفتم بالکن درو باز کردم
ا.ت : ببخشید مزاحم میشم شام آماده شده اومدم صداتون کنم
سو ا : باشه دخترم الان میایم همه
ا.ت : باشه ( رفت پایین تو آشپزخونه)
پارک : خب عروس خانم با پای خودش تشریف آورد ( خنده )
ب ا.ت : اره ( خنده ) * تو دلش: مرتیکه بی ناموس خودم خاکت میکنم دختر منو میخواستی*
نویسنده: خب این پارت سوم هم تموم شد این ادامه ی پارت سوم بود و اگه کوتاه بود این چون ادامش بود کوتاه نوشتم .برای پارت بعد شرایط نداریم هر وقت تونستم مینویسم . و امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید اگه بد شد 🙂✨
#فیک#کیدراما#کیپاپ#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس#سناریو#کره
#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین
#تهیونگ#جونگکوک
سو ا : ام من نمیگم مشکلی هست یا جیمین پسر مناسبی نیست فقط اینکه اینا باید همو دوست داشته باشن یا خودشون قبول کنن
پارک : خب اومدیمو بهشون گفتیم شاید قبول کردن
ب ا.ت : ا..اره عزیزم اینجوری خانواده هامون هم نزدیک تر میشه و وارث دار هم میشیم
سو مین : اره سو ا جان خیلی خوبه جیمین هم فقط سه سال از ا.ت بزرگتره دیگه مشکلی نیست
ب ا.ت : عزیزم نظر تو چیه همه موافقن حتی من
سو ا : باشه پس قبوله ( خنده )
سو ا : خب حالا که خانواده ها قبول کردن به بقیه هم بگیم
ب ا.ت: نه فعلا چند روز قبل خواستگاری به کسایی باید بگیم میگیم و فعلا هم به بچه ها چیزی نگیم
پارک : اره فکر خوبیه
(ویو ا. ت : همه نشسته بودیم تو آلاچیق ولی مامان و بابام و آقای پارک و همسرشون نبودن )
مادر بزرگ: ا.ت فدات شم برو مامان بابا و آقای پارک و زنش رو واسه شام صدا کن بیان
ا.ت : چشم الان میرم
ا.ت رفتم بالکن درو باز کردم
ا.ت : ببخشید مزاحم میشم شام آماده شده اومدم صداتون کنم
سو ا : باشه دخترم الان میایم همه
ا.ت : باشه ( رفت پایین تو آشپزخونه)
پارک : خب عروس خانم با پای خودش تشریف آورد ( خنده )
ب ا.ت : اره ( خنده ) * تو دلش: مرتیکه بی ناموس خودم خاکت میکنم دختر منو میخواستی*
نویسنده: خب این پارت سوم هم تموم شد این ادامه ی پارت سوم بود و اگه کوتاه بود این چون ادامش بود کوتاه نوشتم .برای پارت بعد شرایط نداریم هر وقت تونستم مینویسم . و امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید اگه بد شد 🙂✨
#فیک#کیدراما#کیپاپ#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس#سناریو#کره
#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین
#تهیونگ#جونگکوک
۷.۶k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.