وقتی عکاسش بودی و....
پس کجاست،؟ هرچی چشم میندازم نمیبینمش پریشون بود از نیومدنش..نه بخواطر کارش..بخواطر خودش داشت روانی میشد اون هیچوقت دیر نمیکرد و همیشه سر وقت حاضر میشد همینشم باعث نگرانی شده بود..نکنه بلایی سرش اومده.. نکنه اتفاقی افتاده..منیجرشو صدا زد
جین:پس چرا نمیاد؟《استرس》
منیجر:نگران نباشید...حتما یادشون رفته یا ماشینشون خراب شده
جین:یعنی چی ؟ نمیخوام..نمیخوام چیزیش بشه
منیجر:باهاشون تم....
در باز شدو اومد جین بی اختیار سمتش رفت و محو نگاهش شد..جین دلباخته ی اون بود..از ته قلب دوستش داشت..و فقط هنوز جواب مثبت نگرفته بود...
``فلش بک به دو شب قبل``
جین:من نمیدونم از کی و از کجا و حتی نمیدونم چجوری شروع شد..ولی من دوستت دارم و تا هر وقت که بخوای منتظر میمونم تا جواب دلخواهمو ازت بگیرم...حتی شده تا ابد طول بکشه..انتظار برای تو قشنگ ترین انتظار دنیاس...و جواب مثبت تو قشنگ ترین اتفاق زندگیم.
``پایان فلش بک``
ا.ت:عذر میخوام برای عجله بیش از حد تصادف کردم یکم درگیر اومدن مامور پلیس شدم
جین:خودت خوبی چیزیت نشد؟《نگران》
ا.ت:نه..یه خراش سطحی روی پامه فقط
جین:امروز برید خونه عکاسی کنسله《داد》
ا.ت:نهه اینکارو نکنید یه جلد عکس بیشتر نیست
جین:مطمئنی؟میتونی؟خوبی
ا.ت:آره خوبم《لبخند》آمادش کنید شروع کنیم
جینِ دلباخته کل عکاسی حواسش پرت پای ا.ت بود..به دید جین..یکم میلنگید..بعد اخرین عکس دست ا.تو گرفت سوار ماشین کرد
ا.ت:کجا داریم میریم جین؟《متعجب》
جین:خونه
ا.ت:ب..برای چی؟
جین:با این وضعیت پات نمیتونی مواظب خودت باشی
ا.ت:ا..اما
جین:《سکوت》
جین:خوش اومدی فکر کن خونه ی خودته ...بزار کمکت کنم
ا.ت:خ..خو..
جین بدون حرفی براید بغلش کرد و وارد خونه شد بردتش توی اتاق خودش و گذاشتش روی تخت
جین:لباسی ندارم که اندازت...او..وایسا...تیشرت میپوشی؟
ا.ت:نیازی نیست..لباس خودم راحته..
جین: رنگ آبی باید بهت بیاد و وایسا شلوارو چیکار کنم؟آخ پسر...اوو...بهتره تیشرت بلند بهت بدم تا اینجوری راحت ترم باشی...
تیشرت سبز رنگی از توی کمدش در اورد به ا.ت داد برای خودش یه دست لباس برداشت و رفت بیرون بعد از پوشیدن لباس ا.ت با خجالت میخواست از پله ها پایین بیاد جین از توی آشپز خونه جوری محوش شد که متوجه صدای زنگ نشد
ا.ت:جین..! زنگ میزنن
جین:اهان...آره...چقدر زود
جین رفت بسترو تحویل گرفت بدو بدو پشت سرش میرفتی تا ببینی تو بسته چیه به این کنجکاویت خندش گرفتم
جین:(خنده)مثل خرگوشا میمونی
ا.ت:بازش کن بازش کن
جین:چیزی نیست که سوپرایز شی
ا.ت:پس چیهه
جین:گفتم قرار نیست سوپرایز شی وسایل درمانیه
ا.ت:《دپرس》
لایکش؟!
#درخواستی
#دوپارتی
جین:پس چرا نمیاد؟《استرس》
منیجر:نگران نباشید...حتما یادشون رفته یا ماشینشون خراب شده
جین:یعنی چی ؟ نمیخوام..نمیخوام چیزیش بشه
منیجر:باهاشون تم....
در باز شدو اومد جین بی اختیار سمتش رفت و محو نگاهش شد..جین دلباخته ی اون بود..از ته قلب دوستش داشت..و فقط هنوز جواب مثبت نگرفته بود...
``فلش بک به دو شب قبل``
جین:من نمیدونم از کی و از کجا و حتی نمیدونم چجوری شروع شد..ولی من دوستت دارم و تا هر وقت که بخوای منتظر میمونم تا جواب دلخواهمو ازت بگیرم...حتی شده تا ابد طول بکشه..انتظار برای تو قشنگ ترین انتظار دنیاس...و جواب مثبت تو قشنگ ترین اتفاق زندگیم.
``پایان فلش بک``
ا.ت:عذر میخوام برای عجله بیش از حد تصادف کردم یکم درگیر اومدن مامور پلیس شدم
جین:خودت خوبی چیزیت نشد؟《نگران》
ا.ت:نه..یه خراش سطحی روی پامه فقط
جین:امروز برید خونه عکاسی کنسله《داد》
ا.ت:نهه اینکارو نکنید یه جلد عکس بیشتر نیست
جین:مطمئنی؟میتونی؟خوبی
ا.ت:آره خوبم《لبخند》آمادش کنید شروع کنیم
جینِ دلباخته کل عکاسی حواسش پرت پای ا.ت بود..به دید جین..یکم میلنگید..بعد اخرین عکس دست ا.تو گرفت سوار ماشین کرد
ا.ت:کجا داریم میریم جین؟《متعجب》
جین:خونه
ا.ت:ب..برای چی؟
جین:با این وضعیت پات نمیتونی مواظب خودت باشی
ا.ت:ا..اما
جین:《سکوت》
جین:خوش اومدی فکر کن خونه ی خودته ...بزار کمکت کنم
ا.ت:خ..خو..
جین بدون حرفی براید بغلش کرد و وارد خونه شد بردتش توی اتاق خودش و گذاشتش روی تخت
جین:لباسی ندارم که اندازت...او..وایسا...تیشرت میپوشی؟
ا.ت:نیازی نیست..لباس خودم راحته..
جین: رنگ آبی باید بهت بیاد و وایسا شلوارو چیکار کنم؟آخ پسر...اوو...بهتره تیشرت بلند بهت بدم تا اینجوری راحت ترم باشی...
تیشرت سبز رنگی از توی کمدش در اورد به ا.ت داد برای خودش یه دست لباس برداشت و رفت بیرون بعد از پوشیدن لباس ا.ت با خجالت میخواست از پله ها پایین بیاد جین از توی آشپز خونه جوری محوش شد که متوجه صدای زنگ نشد
ا.ت:جین..! زنگ میزنن
جین:اهان...آره...چقدر زود
جین رفت بسترو تحویل گرفت بدو بدو پشت سرش میرفتی تا ببینی تو بسته چیه به این کنجکاویت خندش گرفتم
جین:(خنده)مثل خرگوشا میمونی
ا.ت:بازش کن بازش کن
جین:چیزی نیست که سوپرایز شی
ا.ت:پس چیهه
جین:گفتم قرار نیست سوپرایز شی وسایل درمانیه
ا.ت:《دپرس》
لایکش؟!
#درخواستی
#دوپارتی
۶.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.