بازمیگردیدیگرمگرنه

بازمیگردی‌دیگرمگرنه...؟!
تصورِشنیدنِ‌صدایت‌چشمانم‌راقلقلک‌میدهد،
ودوست‌داشتن‌هایت‌‌‌باهراشک‌ازچشمم‌می‌افتد...!
برگرد...
هنوزردِنوازشِ‌انگشتانِ‌بلندوکشیده‌ات،
رویِ‌گونه‌ام‌هست...!
یادت‌می‌آید...؟!
آن‌قسمت‌ازموهایم‌راکه‌همیشه‌نوازش‌میکردی...؟!
آری...!
دقیقاتارِموهایِ‌همان‌جازودترسفیدشده‌اند...!
باهربارفکرکردن‌درموردِوقتی‌که‌میگفتی،
من‌همیشه‌کنارت‌هستم،
دستم‌رارویِ‌سینه‌ام‌میگذارم‌،
و‌بافشردنِ‌قلبم‌سعی‌میکنم‌صدایِ‌زجه‌اش‌را‌نشنوم...!
به‌تعهدِ‌عشقمان‌قولِ‌ماند‌‌ن‌داده‌بودی...
پس...بازمیگردی‌دیگرمگرنه...؟!
دیدگاه ها (۰)

وقتی که شهامتِ‌ قدرتمند بودن را پیدا می‌کنم تا بتوانم از توا...

در برکۀ من هیچ شبی ماه نبوداز بخت بدم هیچکس آگاه نبودحالا شد...

ᴇᴠᴇʀʏᴅᴀʏ ɪ ᴍᴀᴋᴇ ᴀ ᴡɪsʜ ᴊᴜsᴛ ᴛᴏ ʙᴇ ᴡɪᴛʜ ʏᴏᴜ ғᴏʀᴇᴠᴇʀ ...

امشب میخوایم بهتون؛ نحوه‌یِ هدف گیری دقیق رو آموزش بدیم!👼🏻♥️...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط