چن پارتی جیمین پارت: 22
***
2هفته بعد
°ویو سه جین°
اخرین بار جیمینو رو پشت بوم دیدمو بعد اینکه اون حرفارو زد و ازونجا رفت دیگه مدرسه نیومدو نتونستم ببینمش
و طبق گفته خودش ازون روز به بعد حتی یروزم نتونستم با ارامش بیام مدرسه هر روز اذیتم میکردن ولی هانا ام هنوز خبری ازش نشده بود حداقل اگه میتونستم باهاش حرف بزنم حالم بهتر میشد و این همه حرف رو سینم سنگینی نمیکرد دیگه خسته شده بودم
قبلا فقط خودش بود که اذیتم میکرد ولی الان تفریبا کل مدرسه ان تنهایی زورم به اینهمه ادم نمیرسید اینجا کالج پولدارا بودو منم با بورسیه واردش شدم نمیتونستم کاری چون در اون صورت اخراج میشدم
رو پشت بوم مدرسه نشسته بودم و پاهامو بغل کرده بودم
فقط دلم میخواست اینا زودتر تموم میشد با اینکه اینهمه بلا بخاطر جیمین سرم اومده بود ولی بازم دلتنگش بودم هعی
سرمو گذاشتم رو پام
یدفعه باز سر و کله ی ها را پیدا شد
ها را: کوچولومون اینجاست کل مدرسه رو دنبالت گشتیم(پوزخند)
از رو زمین پاشدم و خودمو تکوندم و گفتم
_اینجا ام
خواستم از کنارش ردشم بازومو گرفتو مانع رفتنم شد
ها را: جیمین از فردا میاد مدرسه نمیخوام جلو چشمش باشی
سه جین: ولی فک نکنم به تو ربطی داشته باشه
ها را: هه چی داری میگی دختره ی هرزه
سه جین: نمیفهمم چرا از گذاشتن لقب خودت رو بقیه خوشت میاد
روبه عقب بردم و چسبوندم به لبه پشت بوم از کمر به بالا تقریبا رو هوا بودم یقمو گرفت و گف
_فقط خفه شو چرا با اینهمه عوضی بودنت جیمین بازم دوست داره ولی منو یبارم دوست نداشت
معلومه واسه اینکه دوسم داره کاری میکنه هر روز عذاب بکشم حتما اینو گفته که دکش کنه پس منم برا اینکه بیشتر حرصش بدم گفتم
_شاید بخاطر اینه که من همه چیم ازتو سر تره و اینکه مث تو ی هرزه نیستم
با این حرفم میتونستم عصبانیتو از تو چشمای قرمز شدش بخونم خواستم هلش بدم و برم که........
2هفته بعد
°ویو سه جین°
اخرین بار جیمینو رو پشت بوم دیدمو بعد اینکه اون حرفارو زد و ازونجا رفت دیگه مدرسه نیومدو نتونستم ببینمش
و طبق گفته خودش ازون روز به بعد حتی یروزم نتونستم با ارامش بیام مدرسه هر روز اذیتم میکردن ولی هانا ام هنوز خبری ازش نشده بود حداقل اگه میتونستم باهاش حرف بزنم حالم بهتر میشد و این همه حرف رو سینم سنگینی نمیکرد دیگه خسته شده بودم
قبلا فقط خودش بود که اذیتم میکرد ولی الان تفریبا کل مدرسه ان تنهایی زورم به اینهمه ادم نمیرسید اینجا کالج پولدارا بودو منم با بورسیه واردش شدم نمیتونستم کاری چون در اون صورت اخراج میشدم
رو پشت بوم مدرسه نشسته بودم و پاهامو بغل کرده بودم
فقط دلم میخواست اینا زودتر تموم میشد با اینکه اینهمه بلا بخاطر جیمین سرم اومده بود ولی بازم دلتنگش بودم هعی
سرمو گذاشتم رو پام
یدفعه باز سر و کله ی ها را پیدا شد
ها را: کوچولومون اینجاست کل مدرسه رو دنبالت گشتیم(پوزخند)
از رو زمین پاشدم و خودمو تکوندم و گفتم
_اینجا ام
خواستم از کنارش ردشم بازومو گرفتو مانع رفتنم شد
ها را: جیمین از فردا میاد مدرسه نمیخوام جلو چشمش باشی
سه جین: ولی فک نکنم به تو ربطی داشته باشه
ها را: هه چی داری میگی دختره ی هرزه
سه جین: نمیفهمم چرا از گذاشتن لقب خودت رو بقیه خوشت میاد
روبه عقب بردم و چسبوندم به لبه پشت بوم از کمر به بالا تقریبا رو هوا بودم یقمو گرفت و گف
_فقط خفه شو چرا با اینهمه عوضی بودنت جیمین بازم دوست داره ولی منو یبارم دوست نداشت
معلومه واسه اینکه دوسم داره کاری میکنه هر روز عذاب بکشم حتما اینو گفته که دکش کنه پس منم برا اینکه بیشتر حرصش بدم گفتم
_شاید بخاطر اینه که من همه چیم ازتو سر تره و اینکه مث تو ی هرزه نیستم
با این حرفم میتونستم عصبانیتو از تو چشمای قرمز شدش بخونم خواستم هلش بدم و برم که........
۸.۶k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.