Say please
فیک say please?!
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 4
ویو بنگچان/
لباش...
لبم رو محکم کوبیدم رو لباش و میبوسیدمش اول
تو شوک بود ولی بعد چند ثانیه همکاری کرد
و بعد از 2 مین ازم فاصله گرفت گفت
+ولی تو حق نداشتی اینکار رو باهام بکنی آقای کریستوفر
_حالا که دیدی کردم
تا برسیم به آمریکا اصلا باهام حرف نمیزد ...قهره باهام؟ نمیخواستم باهام قهر کنه...
_ببخشید سونگی
+...
ویو سونگمین توی هتل /
تا رسیدیم به اتاقمون رفتم تو و لباسام رو عوض کردم
ی شلوارک سفید کوتاه تا زانوهام و ی هودی مشکی که ازم کمی بزرگتر بود رو پوشیدم راستش تو اون هودی میشه گفت گم میشدم...هه
چند ساعته که با بنگچان حرف نزدم؟
بنگچان از اتاق لباسا اومد بیرون
ی شلوار گشاد پوشیده بود با آستین حلقه ای جذب مشکی
عضله هاش کاملا تو دید بود...جذابه...
یک دقیقه کامل داشتم بهش نگاه میوردم که با چک محکمی که به خودم زدم گفتم
+هی نگاه نکن بدبخت(چرا به خودت میگی بدبخت آخه پاپی کوشولووو)
_بالاخره بعد از ....ساعت صدایی ازت در اومد
+...محکم رفتم بغلش کردم گفتم ببخشید باهات حرف نمیزدم چانی
_منم متاسفم که اونکار رو کردم
+مشکلی نیست بالاخره هردومون اینو
_میخواستیم؟
+میخواستیم!
منو روی تخت انداخت که به حرف اومدم
+نکن...لطفا
_کاری باهات ندارم شاید کمی درد داشته باشه بیب!
+لطفا..نکن
_چرا؟(سرد)
+چون...
.
.
.
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 4
ویو بنگچان/
لباش...
لبم رو محکم کوبیدم رو لباش و میبوسیدمش اول
تو شوک بود ولی بعد چند ثانیه همکاری کرد
و بعد از 2 مین ازم فاصله گرفت گفت
+ولی تو حق نداشتی اینکار رو باهام بکنی آقای کریستوفر
_حالا که دیدی کردم
تا برسیم به آمریکا اصلا باهام حرف نمیزد ...قهره باهام؟ نمیخواستم باهام قهر کنه...
_ببخشید سونگی
+...
ویو سونگمین توی هتل /
تا رسیدیم به اتاقمون رفتم تو و لباسام رو عوض کردم
ی شلوارک سفید کوتاه تا زانوهام و ی هودی مشکی که ازم کمی بزرگتر بود رو پوشیدم راستش تو اون هودی میشه گفت گم میشدم...هه
چند ساعته که با بنگچان حرف نزدم؟
بنگچان از اتاق لباسا اومد بیرون
ی شلوار گشاد پوشیده بود با آستین حلقه ای جذب مشکی
عضله هاش کاملا تو دید بود...جذابه...
یک دقیقه کامل داشتم بهش نگاه میوردم که با چک محکمی که به خودم زدم گفتم
+هی نگاه نکن بدبخت(چرا به خودت میگی بدبخت آخه پاپی کوشولووو)
_بالاخره بعد از ....ساعت صدایی ازت در اومد
+...محکم رفتم بغلش کردم گفتم ببخشید باهات حرف نمیزدم چانی
_منم متاسفم که اونکار رو کردم
+مشکلی نیست بالاخره هردومون اینو
_میخواستیم؟
+میخواستیم!
منو روی تخت انداخت که به حرف اومدم
+نکن...لطفا
_کاری باهات ندارم شاید کمی درد داشته باشه بیب!
+لطفا..نکن
_چرا؟(سرد)
+چون...
.
.
.
۶۶۱
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.