اومدمم همتون فصیلل شدین🗿🍷
اومدمم همتون فصیلل شدین🗿🍷
اسمان روشن🌚
هنتایی دارهه دوستت نداریی نبینن🗡🗡
*دازای و چویا رفتن به فروشگاه
از زبان چویا:ترسیده بودم که بلایی سرم بیارع .... هوف اشکال ندارع از پسش بر میام و اینکه.............پتروسسسسسسسسسس
چویا رو دازای:دازایی اونجاراااا پتروسسس
دازای:هن........
*دویدن چویا طرف شراب یا همون پتروس
چویا:عرررر تخفیف خورده...وایسا من کیف پولمو نیاوردم.....
دازای:من برات میخورم........چوچوم*اروم
*دازای رفت و پتروسو خرید
دازی:بیا
چویا:ممنونننننننمننننننننننننننن
*دازای و چویا رفتن خونه ی دازای
چویا:عا دازای میخوای من برم خونمون
دازای:...نه ..باهم پتروس بخوریم..نظرت
چویا:ب..باشه
*ریختن شراب توی دوتو لیوان
دازای ٔ:من کم میخورم...دلم درد میگیره
چویا:پس کلشو بریز برا من
دازای ٔ:بیا...ریختن*
*خوردن..چویا کاملا مسته ولی دازای یکم مسته
چویا:د..زای
دازای:بل چوچو
چویا:بچ..ه میخ...ام🗿🗿🗿🗿🗿🍷💔
دازای:چ..چی*سرخ شدن
چویا خیمه زد رو دازای*
چویا:همین که شنیدی*بوسیدن لبش🗿🚬
دازای*سرخ شدن
از زبان دازای:کاملا سرخ شدم ولی....لباش واقعا شیرینه پس همراهی کردم..🚬
چویا*لمس بدن دازای🗿🗿🗿🗿🗿💔💔💔
دازای افتاد روی چویا و..............................
بقیه ی هنتایا نمینویسم خودتون تصور کنید..🗿🍷
از زبان دازای:به خودم اومدم و دیدم دارم از مستیه چویا سواستفاده میکنم زود از روش بلند شدم..خو..ن زیادی ازش رفته🗿🗿💔
دازای:چ..چویا خوبی*ترس
چویا:ن...نه..*بغض
دازای:.........
تموم شد🗿🍷🚬
حیحی شرایط.....۱۵ تا لایک🍡🌚
اسمان روشن🌚
هنتایی دارهه دوستت نداریی نبینن🗡🗡
*دازای و چویا رفتن به فروشگاه
از زبان چویا:ترسیده بودم که بلایی سرم بیارع .... هوف اشکال ندارع از پسش بر میام و اینکه.............پتروسسسسسسسسسس
چویا رو دازای:دازایی اونجاراااا پتروسسس
دازای:هن........
*دویدن چویا طرف شراب یا همون پتروس
چویا:عرررر تخفیف خورده...وایسا من کیف پولمو نیاوردم.....
دازای:من برات میخورم........چوچوم*اروم
*دازای رفت و پتروسو خرید
دازی:بیا
چویا:ممنونننننننمننننننننننننننن
*دازای و چویا رفتن خونه ی دازای
چویا:عا دازای میخوای من برم خونمون
دازای:...نه ..باهم پتروس بخوریم..نظرت
چویا:ب..باشه
*ریختن شراب توی دوتو لیوان
دازای ٔ:من کم میخورم...دلم درد میگیره
چویا:پس کلشو بریز برا من
دازای ٔ:بیا...ریختن*
*خوردن..چویا کاملا مسته ولی دازای یکم مسته
چویا:د..زای
دازای:بل چوچو
چویا:بچ..ه میخ...ام🗿🗿🗿🗿🗿🍷💔
دازای:چ..چی*سرخ شدن
چویا خیمه زد رو دازای*
چویا:همین که شنیدی*بوسیدن لبش🗿🚬
دازای*سرخ شدن
از زبان دازای:کاملا سرخ شدم ولی....لباش واقعا شیرینه پس همراهی کردم..🚬
چویا*لمس بدن دازای🗿🗿🗿🗿🗿💔💔💔
دازای افتاد روی چویا و..............................
بقیه ی هنتایا نمینویسم خودتون تصور کنید..🗿🍷
از زبان دازای:به خودم اومدم و دیدم دارم از مستیه چویا سواستفاده میکنم زود از روش بلند شدم..خو..ن زیادی ازش رفته🗿🗿💔
دازای:چ..چویا خوبی*ترس
چویا:ن...نه..*بغض
دازای:.........
تموم شد🗿🍷🚬
حیحی شرایط.....۱۵ تا لایک🍡🌚
۱۷.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.