عشق ارتشی پارت یک
از زبان ا.ت:
خیلی هیجان زده ام
میگید چرا؟!
چون میخوام با عشقم برم بیرون
خیلی دلم برای خنده هاش تنگ شده
جیهوپ به خاطر کارش باید جدی و سرد باشه
همینطور دارم می اندیشم چه لباسی بپوشم🤔(هعیییی)
از زبان جیهوپ:
اخیش خسته شدمااااا
بزار ببینم ا.ت فرار نکرده بره خونه(ببین چه بلایی سرش اومده😅)
داشتم میرفتم که نامجون گفت
نامی:جناب کجا داری میری؟
هوپی:میرم ببینم ا.ت هست یا نه
کوک:به احتمال ۷۰درصد رفته به احتمال ۱۰ درصد داره فکر میکنه چی بپوشه به احتمال۲۰ درصد سرش شلوغه
هوپی:تو از کجا انقدر دقیقی؟
کوک:دختر خاله مه هاااا
هوپی:باشه حالا
درو باز کردم که لیسا ظاهر شد
هوپی:یا قمر بنی هاشم
لیسا:جناب رئیس کجا میرفتی
هوپی:تو رو سننه
لیسا:زنت تو فکره
کوک:نگفتم
هوپی:بپا وایستادی واسه من و ا.ت؟
لیسا:صادقانه بگم اره
...
پایان
برید خونه تون پیشته
خسته شدم
خیلی هیجان زده ام
میگید چرا؟!
چون میخوام با عشقم برم بیرون
خیلی دلم برای خنده هاش تنگ شده
جیهوپ به خاطر کارش باید جدی و سرد باشه
همینطور دارم می اندیشم چه لباسی بپوشم🤔(هعیییی)
از زبان جیهوپ:
اخیش خسته شدمااااا
بزار ببینم ا.ت فرار نکرده بره خونه(ببین چه بلایی سرش اومده😅)
داشتم میرفتم که نامجون گفت
نامی:جناب کجا داری میری؟
هوپی:میرم ببینم ا.ت هست یا نه
کوک:به احتمال ۷۰درصد رفته به احتمال ۱۰ درصد داره فکر میکنه چی بپوشه به احتمال۲۰ درصد سرش شلوغه
هوپی:تو از کجا انقدر دقیقی؟
کوک:دختر خاله مه هاااا
هوپی:باشه حالا
درو باز کردم که لیسا ظاهر شد
هوپی:یا قمر بنی هاشم
لیسا:جناب رئیس کجا میرفتی
هوپی:تو رو سننه
لیسا:زنت تو فکره
کوک:نگفتم
هوپی:بپا وایستادی واسه من و ا.ت؟
لیسا:صادقانه بگم اره
...
پایان
برید خونه تون پیشته
خسته شدم
۱.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.