پارت۱
پارت۱
منودوستام بلاگریم
وبرای جذب فالوور به خانههای تسخیر شده
میریم ...!
برای خرید وسایل به فروشگاهی رفتیم
که فروشنده گفت: مگه کجا میرید؟
گفتم:می خوایم به کلبه ای در وسط جنگل بندر انزلی بریم...(:
گفت: اونجا جای خطرناکی؛ نرفتن رو بهتون پیشنهاد میکنم ...
گفتم:برای چی خطرناک؟؟
گفت:هرکی به اونجا سفر کرده....
دیگه برنگشته؛
دوستم نیشخندی زد؛
و گفت:ما کارمون همینه...
مرد گفت:هر جور که مایلید
حساب کردیم و به سما بیرون آمدیم
دوستان شاید راست میگه ؛خطرناکه
بیاید نریم ....
دوستم گفت:نه بابا،اتفاقی نمیفته
شب شد'و به سمت بندر انزلی حرکت کردیم
واووو چه جاده ترسناکی ...
رسیدیم؛چ کلبه ی ترسناکی...
همه جا تار عنکبوت بود
منودوستام بلاگریم
وبرای جذب فالوور به خانههای تسخیر شده
میریم ...!
برای خرید وسایل به فروشگاهی رفتیم
که فروشنده گفت: مگه کجا میرید؟
گفتم:می خوایم به کلبه ای در وسط جنگل بندر انزلی بریم...(:
گفت: اونجا جای خطرناکی؛ نرفتن رو بهتون پیشنهاد میکنم ...
گفتم:برای چی خطرناک؟؟
گفت:هرکی به اونجا سفر کرده....
دیگه برنگشته؛
دوستم نیشخندی زد؛
و گفت:ما کارمون همینه...
مرد گفت:هر جور که مایلید
حساب کردیم و به سما بیرون آمدیم
دوستان شاید راست میگه ؛خطرناکه
بیاید نریم ....
دوستم گفت:نه بابا،اتفاقی نمیفته
شب شد'و به سمت بندر انزلی حرکت کردیم
واووو چه جاده ترسناکی ...
رسیدیم؛چ کلبه ی ترسناکی...
همه جا تار عنکبوت بود
۱.۰k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.