سناریو (وقتی پریود شدی و اونا مفهمن)
#سناریو
#استریکیدز
#استری_کیدز
(چان)
خیلی جنتلمنانه باهات برخورد میکنه و برات کلی خوراکی و کیسه ی آب گرم میاره و همون یک هفته ی پریودیت مرخصی میگیره و پیشت میمونه
(مینهو)
معمولاً هیچ وقت بهش نمیگفتی که درد داری و اون خودش میفهمید و بعد برات سوپ درست میکرد و نمیذاشت دست به سیاه سفید بزنی
(چانگبین)
میبینه بخاطر دردت بیقراری میکنی
_ خوبی بیب؟
لبخندی میزنی و سرتو تکون میدی اما اون میفهمه که بخاطر پریودت درد داری و پامیشه میره بیرون تا برات یک مقدار دارو و نوار بخره
(هیونجین)
شب رو به خاطر دردی که داشتی بی قراری میکردی که هیونجین متوجه ی اینکه پریود شده بودی شد و رفت برات مسکن و کیسه آب گرم آورد و خودش از پشت بغلت کرد و با حرفای عاشقانه ازت پذیرایی میکرد و همینطوری برات دلت رو ماساژ میداد
(جیسونگ)
توی بغلش نشسته بودی و داشتید فیلم نگاه میکردید و جیسونگ هم دستاشو دورت حلقه کرده بود و دلتو ماساژ میداد
_ دردت کمتر شده بیبی ؟
هر چند دقیقه یک بار این سوالو میپرسید و معلوم بود خیلی نگرانه که تو هم لبخندی تحویلش دادی
+ مگه میشه تو کنارم باشی و من درد داشته باشم اخه؟
(فلیکس)
باهم دیگه دعواتون شده بود ولی شب که فلیکس میاد کنارت بخوابه متوجه میشه که پریود شدی چون دلتو گرفته بودی و از درد چشماتو بستی که یک دفعه با حلقه شدن دستای گرم فلیکس روی شکمت مواجه شدی که داشت دلت رو ماساژ میداد ولی تو دستشو پس زدی که دوباره دستشو روی شکمت گذاشت و سرشو دم گوشت آورد و با صدای کلفت و بمش لب زد:
_ میدونم درد داری بیب....پس لطفاً لجبازی نکن و بزار به کارم برسم
(سونگمین)
از درد شدیدی که داشتی گریت گرفته بود و توی اتاق گوشیه ای نشسته بودی و شکمت رو گرفته بودی و آروم اشک میریختی که سونگمین از راه میرسه و با تو که چشمات خیس از اشک بود مواجه میشه ، طرفت میاد و با نگرانی میگه:
_ا.ت.....خ...خوبی؟
اشکات شدت میگیرن که میگی
+س.... سونگمین....د...درد...دارم
میاد نزدیکت
_ چطور دردی داری عشقم ؟
+ پ...پریود شدم
با این حرفت نفس راحتی میکشه و تورو توی بغلش جا میده و شروع میکنه به ماساژ دادن
_ یکم دیگه دردت بهتر میشه عشقم
(جونگین)
خوب این بچه از اونجایی که بچست😐👍 زیاد درمورد پریودی و اینطور چیزا اطلاعات نداره به همین خاطر وقتی میبینه داری درد میکشی دست و پاشو گم میکنه و سریع به مامانش زنگ میزنه و ازش یک سری اطلاعات میگیره و با کمک حرفای مامانش میتونه برات سوپ درست بکنه و یکم دارو بخره و بیاد به دادت برسه
#استریکیدز
#استری_کیدز
(چان)
خیلی جنتلمنانه باهات برخورد میکنه و برات کلی خوراکی و کیسه ی آب گرم میاره و همون یک هفته ی پریودیت مرخصی میگیره و پیشت میمونه
(مینهو)
معمولاً هیچ وقت بهش نمیگفتی که درد داری و اون خودش میفهمید و بعد برات سوپ درست میکرد و نمیذاشت دست به سیاه سفید بزنی
(چانگبین)
میبینه بخاطر دردت بیقراری میکنی
_ خوبی بیب؟
لبخندی میزنی و سرتو تکون میدی اما اون میفهمه که بخاطر پریودت درد داری و پامیشه میره بیرون تا برات یک مقدار دارو و نوار بخره
(هیونجین)
شب رو به خاطر دردی که داشتی بی قراری میکردی که هیونجین متوجه ی اینکه پریود شده بودی شد و رفت برات مسکن و کیسه آب گرم آورد و خودش از پشت بغلت کرد و با حرفای عاشقانه ازت پذیرایی میکرد و همینطوری برات دلت رو ماساژ میداد
(جیسونگ)
توی بغلش نشسته بودی و داشتید فیلم نگاه میکردید و جیسونگ هم دستاشو دورت حلقه کرده بود و دلتو ماساژ میداد
_ دردت کمتر شده بیبی ؟
هر چند دقیقه یک بار این سوالو میپرسید و معلوم بود خیلی نگرانه که تو هم لبخندی تحویلش دادی
+ مگه میشه تو کنارم باشی و من درد داشته باشم اخه؟
(فلیکس)
باهم دیگه دعواتون شده بود ولی شب که فلیکس میاد کنارت بخوابه متوجه میشه که پریود شدی چون دلتو گرفته بودی و از درد چشماتو بستی که یک دفعه با حلقه شدن دستای گرم فلیکس روی شکمت مواجه شدی که داشت دلت رو ماساژ میداد ولی تو دستشو پس زدی که دوباره دستشو روی شکمت گذاشت و سرشو دم گوشت آورد و با صدای کلفت و بمش لب زد:
_ میدونم درد داری بیب....پس لطفاً لجبازی نکن و بزار به کارم برسم
(سونگمین)
از درد شدیدی که داشتی گریت گرفته بود و توی اتاق گوشیه ای نشسته بودی و شکمت رو گرفته بودی و آروم اشک میریختی که سونگمین از راه میرسه و با تو که چشمات خیس از اشک بود مواجه میشه ، طرفت میاد و با نگرانی میگه:
_ا.ت.....خ...خوبی؟
اشکات شدت میگیرن که میگی
+س.... سونگمین....د...درد...دارم
میاد نزدیکت
_ چطور دردی داری عشقم ؟
+ پ...پریود شدم
با این حرفت نفس راحتی میکشه و تورو توی بغلش جا میده و شروع میکنه به ماساژ دادن
_ یکم دیگه دردت بهتر میشه عشقم
(جونگین)
خوب این بچه از اونجایی که بچست😐👍 زیاد درمورد پریودی و اینطور چیزا اطلاعات نداره به همین خاطر وقتی میبینه داری درد میکشی دست و پاشو گم میکنه و سریع به مامانش زنگ میزنه و ازش یک سری اطلاعات میگیره و با کمک حرفای مامانش میتونه برات سوپ درست بکنه و یکم دارو بخره و بیاد به دادت برسه
۳۲.۴k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.