✘اربـاب خشن من..! ✞p2
+خب بریم سر کلاس تا استاد نیومده
×قبل از اینک بریم میخوام یچیزی رو بهت بگم
+چیه دختر بگو بینم
×من دیروز داشتم با سورا(یکی از رفیقاش)تو خیابون قدم میزدم که چشمم خورد به ی پسر ک داشت داد و بیداد میکرد اما لعنتی خیلی جذاب بودد از حرفاش با تلفن متوجه شدم قراره با رییسش امشب برن بار معروف سئول
+عاها پس عاشقش شدی؟ (با شیطونی)
×دروغم چیه خب راسش اره...میگم میای امشب بریم بار
*هه جونگ خیلی وقت بود نرفته بود بار برای همین تصمیم گرفت ک قبول کنه*
+باشه میام فقط بخاطر تو... شاید بابامم اوردم و بازی کردیم توخو میدونی بابای من خیلی پایس و همچنین پولدار شاید با همون پسره قمار کردن و سر تو شرط بندی کردن از کجا معلوم هوم؟
×وای مرسییی..خدایی واقا میشه؟(با ذوق)
+اره چرا ک ن
×خب دیگ بریم سر کلاس
+بریم
«پرش زمانی»
"هه جونگ ویو"
بعد از تموم شدن دانشگاه از جین هو خداحافظی کردم و رفتم سمت خونمون... خونه ک چ عرض کنم بلکه عمارت....داخل عمارت شدم دیدم بابام داره تلویزیون نگاه میکنه
رفتم پیشش نشستم
+سلاااممم
∆یا چته....سلام خسته نباشی... مسابقه چی شد
+هچ.. لغو شد افتاد برا فردا
∆اوکی
+بابا میگم میای بریم بار؟
∆خب....ارع چرا ک ن
+یسسس پس رفتم حاضر شمم
∆باشه برو منم حاضر میشم میرم پایین منتظرت
"هه جونگ ویو"
با تمام سرعت رفتم تو اتاقم و در کمدمو باز کردم و ی لباس باز مشکی انتخاب کردم... طوری باز بود ک نصف سینه هام معلوم میشد...موهامو شونه کردم و ریختم دورم و ی آرایش غلیظ کردم و کفشای پاشنه بلندمو پوشیدم و رفتم پایین و زنگ زدم ب جین هو
×بله
+حاضر شو دارم با بابام میام دنبالت
×عوکی
و بعدش قطع کردم
رفتم پایین سوار ماشین شدم و با دیدن بابام برگام ریخت
خیلی جذاب شده بود
+وای بابا چقد جذاب کردی شیطون
∆ب اندازه تو ک جذاب نشدم ... فقط مراقب خودت باش چون ادمای هیزی وجود داره اونجا
+اوکی..بریم دنبال جین هو اونم میاد
∆باش
* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
سوم شخص«راوی»
کت و شلوار مشکی رنگش رو با ی پیراهن سفید ست کرد و پوشید... سه تا از دکمه های پیراهنش رو نبست ک باعث رونمایی بدن جذابش میشد....ساعت مچیشو بست و موهاشو حالت داد و از گروه ترین عطرش استفاده کرد
خیلی جذاب شده بود....ک یهو در باز شد
÷جونگ کوکا حاضری؟
-اره بریم
÷اوه چقد جذاب شدی لعنتی
-اختیار داری شما هم جذاب شدی... فک کنم امشب حسابی دختر کش بشیم
÷دقیقا.. حالا دیگ فیز بردن بسه بیا بریم
-اوکی
«پرش زمانی»
جلوی بار پارک کردم و همراه با جیمین پیاده شدم...وارد بار شدیم ... آهنگ ملایمی گذاشته بودن و بقیه زوج ها هم گیلاساشون رو بهم میزدن و لیوانو سر میکشیدن
همراه با جیمین روی میز بازی شرط بندی نشستم و منتظر آقای کیم سوجون شدم...از هفته قبل منتظر این لحظه بودم
با باز شدن در ب خودم اومدم
جیمین از جاش بلند شد و برای سوجون دست تکون داد
دوتا دختر داف و جذاب پشت سرش بودن قطعا یکیشون دخترشه...جذب یکیشون شده بودم ک لباس مشکی باز تنش بود ک با صدای سوجون ب خودم اومدم
∆سلام مستر جئون
-سلام مستر کیم از دیدنتون خوشحالم
∆همچنین... منتظر بازی شگفت انگیزمون هستم
÷آقای..کیم خودتونم ک در جریان هستید این بازی ی شرط مهم داره امیدوارم در بارش فکر کرده باشید
∆آم... بله آقای پارک
-نمیخواین این دو بانو جوان رو معرفی کنید؟
∆بله حتما...ایشون دخترم هستن هه جونگ و ایشونم دوستِ دخترم هستن جین هو
×از آشناییتون خوشبختم
+منم همچنین
÷به چ خانمای جذابی
........
×قبل از اینک بریم میخوام یچیزی رو بهت بگم
+چیه دختر بگو بینم
×من دیروز داشتم با سورا(یکی از رفیقاش)تو خیابون قدم میزدم که چشمم خورد به ی پسر ک داشت داد و بیداد میکرد اما لعنتی خیلی جذاب بودد از حرفاش با تلفن متوجه شدم قراره با رییسش امشب برن بار معروف سئول
+عاها پس عاشقش شدی؟ (با شیطونی)
×دروغم چیه خب راسش اره...میگم میای امشب بریم بار
*هه جونگ خیلی وقت بود نرفته بود بار برای همین تصمیم گرفت ک قبول کنه*
+باشه میام فقط بخاطر تو... شاید بابامم اوردم و بازی کردیم توخو میدونی بابای من خیلی پایس و همچنین پولدار شاید با همون پسره قمار کردن و سر تو شرط بندی کردن از کجا معلوم هوم؟
×وای مرسییی..خدایی واقا میشه؟(با ذوق)
+اره چرا ک ن
×خب دیگ بریم سر کلاس
+بریم
«پرش زمانی»
"هه جونگ ویو"
بعد از تموم شدن دانشگاه از جین هو خداحافظی کردم و رفتم سمت خونمون... خونه ک چ عرض کنم بلکه عمارت....داخل عمارت شدم دیدم بابام داره تلویزیون نگاه میکنه
رفتم پیشش نشستم
+سلاااممم
∆یا چته....سلام خسته نباشی... مسابقه چی شد
+هچ.. لغو شد افتاد برا فردا
∆اوکی
+بابا میگم میای بریم بار؟
∆خب....ارع چرا ک ن
+یسسس پس رفتم حاضر شمم
∆باشه برو منم حاضر میشم میرم پایین منتظرت
"هه جونگ ویو"
با تمام سرعت رفتم تو اتاقم و در کمدمو باز کردم و ی لباس باز مشکی انتخاب کردم... طوری باز بود ک نصف سینه هام معلوم میشد...موهامو شونه کردم و ریختم دورم و ی آرایش غلیظ کردم و کفشای پاشنه بلندمو پوشیدم و رفتم پایین و زنگ زدم ب جین هو
×بله
+حاضر شو دارم با بابام میام دنبالت
×عوکی
و بعدش قطع کردم
رفتم پایین سوار ماشین شدم و با دیدن بابام برگام ریخت
خیلی جذاب شده بود
+وای بابا چقد جذاب کردی شیطون
∆ب اندازه تو ک جذاب نشدم ... فقط مراقب خودت باش چون ادمای هیزی وجود داره اونجا
+اوکی..بریم دنبال جین هو اونم میاد
∆باش
* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
سوم شخص«راوی»
کت و شلوار مشکی رنگش رو با ی پیراهن سفید ست کرد و پوشید... سه تا از دکمه های پیراهنش رو نبست ک باعث رونمایی بدن جذابش میشد....ساعت مچیشو بست و موهاشو حالت داد و از گروه ترین عطرش استفاده کرد
خیلی جذاب شده بود....ک یهو در باز شد
÷جونگ کوکا حاضری؟
-اره بریم
÷اوه چقد جذاب شدی لعنتی
-اختیار داری شما هم جذاب شدی... فک کنم امشب حسابی دختر کش بشیم
÷دقیقا.. حالا دیگ فیز بردن بسه بیا بریم
-اوکی
«پرش زمانی»
جلوی بار پارک کردم و همراه با جیمین پیاده شدم...وارد بار شدیم ... آهنگ ملایمی گذاشته بودن و بقیه زوج ها هم گیلاساشون رو بهم میزدن و لیوانو سر میکشیدن
همراه با جیمین روی میز بازی شرط بندی نشستم و منتظر آقای کیم سوجون شدم...از هفته قبل منتظر این لحظه بودم
با باز شدن در ب خودم اومدم
جیمین از جاش بلند شد و برای سوجون دست تکون داد
دوتا دختر داف و جذاب پشت سرش بودن قطعا یکیشون دخترشه...جذب یکیشون شده بودم ک لباس مشکی باز تنش بود ک با صدای سوجون ب خودم اومدم
∆سلام مستر جئون
-سلام مستر کیم از دیدنتون خوشحالم
∆همچنین... منتظر بازی شگفت انگیزمون هستم
÷آقای..کیم خودتونم ک در جریان هستید این بازی ی شرط مهم داره امیدوارم در بارش فکر کرده باشید
∆آم... بله آقای پارک
-نمیخواین این دو بانو جوان رو معرفی کنید؟
∆بله حتما...ایشون دخترم هستن هه جونگ و ایشونم دوستِ دخترم هستن جین هو
×از آشناییتون خوشبختم
+منم همچنین
÷به چ خانمای جذابی
........
۳۰.۰k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.