فیک:ماه کامل پارت اخر
لیسا:{بدو بدو میاد سمت ا.ت} ا.ت،تو خیلی خوشگل شدی
ا.ت:مرسی گلم توهم همینطور
_شوگا کجاس؟
لیسا:اونجا داره با ته حرف میزنه
ا.ت:{اروم میره سمت شوگا}
_شوگا
شوگا:{برمیگرده به ا.ت نگاه میکنه} ا.ت؟
_تو.. تو خیلی خوشگل شدی
ا.ت:جدی؟
شوگا:{جوری محو نگاه ا.ت شده که نشنید}
ا.ت:شوگا
شوگا:ها چی؟
ا.ت:حالت خوبه؟
شوگا:اره
ا.ت:زود باش بیا
شوگا:انگار خیلی عجله داری
ا.ت:شاید {میره سمت میز و میشینه}
شوگا:وایسا منم بیام{میره میشینه}
پس پدر کی میان؟
ته:مامان بهشون گفتم بیان
{علامت پدر /}
/سلام،ببخشید اگه دیر کردم
ته:نه شما درست به موقع اومدین
/من جای دیگه ای هم باید برم پس بریم سر اصل مطلب لطفا شناسنامه عروس دوماد رو یکی لطف کنه
ته:بفرمایید
/ممنونم
_خانم لی ا.ت،ایا اقای مین شوگا رو به عنوان همسر خود میپذیرید؟
ا.ت:{مکث}..... بلهههههه{داد}
/اقای مین شوگا،ایا خانم لی ا.ت رو به عنوان همسر خود میپذیرید؟
شوگا:بله
/من شما رو به طور قانونی زن و شوهر علام میکنم
_امیدوارم خوشبخت بشید {ازونجا میره}
شوگا:پرنسس،افتخار میدی با من برقصی؟ {دستشو دراز میکنه}
ا.ت:حتما {دستش رو میگیره}
شوگا:{درحالی دارن میرقصن ل*ب ا.ت رو میب*وسه}
_ا.ت
ا.ت:بله
شوگا:میخوام یچیزی بهت بگم
ا.ت:بگو
شوگا:من....
ا.ت:تو چی؟
شوگا:من... دوست دارم
ا.ت:ینی اینقدر سخت بود بهم بگی؟
شوگا:.....
ا.ت:{گردن شوگا رو میب*وسه} منم دوست دارم پیشی کوچولو
شوگا:یاااا ا.ت به من نگو پیشی کوچولو
ا.ت:{میخنده} باشه باشه
لیسا:{خیلی اروم} ازتون خواهش میکنم دیگه ازین کارا نکنید اونجا بچه نشسته {اشاره به ته}
شوگا:این یادش رفته از ته کوچیک تره
لیسا:از نظر عقلی از هر دوتون بزرگترم
&ویو ا.ت
اخر شب بود دیگه همه داشتیم میرفتیم خونه من تو ماشین خوابم برد که شوگا بیدارم کرد و رفتیم دیگه.....
&پرش زمانی به 2 سال بعد
شوگا:ا.ت
ا.ت:بله
شوگا:اگه تو رو نداشتم من چیکار میکردم
ا.ت:به زندگی که توش با همه تو جنگ بودی ادامه میدادی
شوگا:میدونی اگه تو اون شب نمیومدی سئول من الان به عنوان یه بیمار دو قط*بی باید میرفتم تیمارستان
ا.ت:بسه دیگه به جای اینکه به گذشته فکر کنیم بیا به اینده فکر کنیم به جای اینکه وقتمونو برای اشتباهای گذشته تلف کنیم بیا از زمان حال لذت ببریم
شوگا:باشه عشقم
پایان
Kɪᴍ ᴍɪsᴜ ☪︎
ا.ت:مرسی گلم توهم همینطور
_شوگا کجاس؟
لیسا:اونجا داره با ته حرف میزنه
ا.ت:{اروم میره سمت شوگا}
_شوگا
شوگا:{برمیگرده به ا.ت نگاه میکنه} ا.ت؟
_تو.. تو خیلی خوشگل شدی
ا.ت:جدی؟
شوگا:{جوری محو نگاه ا.ت شده که نشنید}
ا.ت:شوگا
شوگا:ها چی؟
ا.ت:حالت خوبه؟
شوگا:اره
ا.ت:زود باش بیا
شوگا:انگار خیلی عجله داری
ا.ت:شاید {میره سمت میز و میشینه}
شوگا:وایسا منم بیام{میره میشینه}
پس پدر کی میان؟
ته:مامان بهشون گفتم بیان
{علامت پدر /}
/سلام،ببخشید اگه دیر کردم
ته:نه شما درست به موقع اومدین
/من جای دیگه ای هم باید برم پس بریم سر اصل مطلب لطفا شناسنامه عروس دوماد رو یکی لطف کنه
ته:بفرمایید
/ممنونم
_خانم لی ا.ت،ایا اقای مین شوگا رو به عنوان همسر خود میپذیرید؟
ا.ت:{مکث}..... بلهههههه{داد}
/اقای مین شوگا،ایا خانم لی ا.ت رو به عنوان همسر خود میپذیرید؟
شوگا:بله
/من شما رو به طور قانونی زن و شوهر علام میکنم
_امیدوارم خوشبخت بشید {ازونجا میره}
شوگا:پرنسس،افتخار میدی با من برقصی؟ {دستشو دراز میکنه}
ا.ت:حتما {دستش رو میگیره}
شوگا:{درحالی دارن میرقصن ل*ب ا.ت رو میب*وسه}
_ا.ت
ا.ت:بله
شوگا:میخوام یچیزی بهت بگم
ا.ت:بگو
شوگا:من....
ا.ت:تو چی؟
شوگا:من... دوست دارم
ا.ت:ینی اینقدر سخت بود بهم بگی؟
شوگا:.....
ا.ت:{گردن شوگا رو میب*وسه} منم دوست دارم پیشی کوچولو
شوگا:یاااا ا.ت به من نگو پیشی کوچولو
ا.ت:{میخنده} باشه باشه
لیسا:{خیلی اروم} ازتون خواهش میکنم دیگه ازین کارا نکنید اونجا بچه نشسته {اشاره به ته}
شوگا:این یادش رفته از ته کوچیک تره
لیسا:از نظر عقلی از هر دوتون بزرگترم
&ویو ا.ت
اخر شب بود دیگه همه داشتیم میرفتیم خونه من تو ماشین خوابم برد که شوگا بیدارم کرد و رفتیم دیگه.....
&پرش زمانی به 2 سال بعد
شوگا:ا.ت
ا.ت:بله
شوگا:اگه تو رو نداشتم من چیکار میکردم
ا.ت:به زندگی که توش با همه تو جنگ بودی ادامه میدادی
شوگا:میدونی اگه تو اون شب نمیومدی سئول من الان به عنوان یه بیمار دو قط*بی باید میرفتم تیمارستان
ا.ت:بسه دیگه به جای اینکه به گذشته فکر کنیم بیا به اینده فکر کنیم به جای اینکه وقتمونو برای اشتباهای گذشته تلف کنیم بیا از زمان حال لذت ببریم
شوگا:باشه عشقم
پایان
Kɪᴍ ᴍɪsᴜ ☪︎
۱.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.