تکپارتی جونگکوک(دونفر انفالو کردن من قهرم تا ۳۰۰نشیم دیگه پارت بی پارتتت)
ا.ت و جونگکوک(درخواستی)
(وقتی میفهمی…)
ا.ت ویو
هرچقد به جونگکوک زنگ میزدم جواب نمیداد
دیگه داشتم کلافه میشدم
زنگ زدم به تهیونگ
مکالمه
ا.ت: تهیونگ خوبی میدونی جونگکوک کجاست
تهیونگ:عام خب…اره…نه نه نه
ا.ت: دارم میگم کجاست میدونی از صب تاحالا مردم و زنده شدم؟
تهیونگ:باشه من بهت خبر میدم
تمام خونه رو راه رفتم
ساعت چنده؟اصلا نگاه کرده؟نصف شب منو دیوونه کرد مریض روانی
دیگه نمیتونستم بغضم رو تحمل کنم
اگه یه اتفاقی افتاده باشه ؟
تهیونگ داشت زنگ میزد…
با ترس گوشیم رو برداشتم
ا.ت: چی شد…
تهیونگ همین الان بیا به این آدرسی ک میفرستم
ا.ت:چی شده(گریه)
تهیونگ:ا.ت گریه نکن فقط بیا
سریع لباسامو عوض کردم(عکسشو گذاشتم)
ماشینم روشن کردم
حرکت کردم
اشکام از دستم در رفت
جاری بود
تمام راه…
فک میکردم که چی شده🫦
داشتم سکته میکردم
ترافیک؟اخه لعنتی ساعت ۲ شب(کصخل بازی)
سریع پیاده شدم
تهیونگ بود
ا.ت: کجاست کجاست
تهیونگ:ط…طبقه بالا
بدو بدو رفتم به سمت بالا
در رو باز کردم با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد
(وقتی میفهمی…)
ا.ت ویو
هرچقد به جونگکوک زنگ میزدم جواب نمیداد
دیگه داشتم کلافه میشدم
زنگ زدم به تهیونگ
مکالمه
ا.ت: تهیونگ خوبی میدونی جونگکوک کجاست
تهیونگ:عام خب…اره…نه نه نه
ا.ت: دارم میگم کجاست میدونی از صب تاحالا مردم و زنده شدم؟
تهیونگ:باشه من بهت خبر میدم
تمام خونه رو راه رفتم
ساعت چنده؟اصلا نگاه کرده؟نصف شب منو دیوونه کرد مریض روانی
دیگه نمیتونستم بغضم رو تحمل کنم
اگه یه اتفاقی افتاده باشه ؟
تهیونگ داشت زنگ میزد…
با ترس گوشیم رو برداشتم
ا.ت: چی شد…
تهیونگ همین الان بیا به این آدرسی ک میفرستم
ا.ت:چی شده(گریه)
تهیونگ:ا.ت گریه نکن فقط بیا
سریع لباسامو عوض کردم(عکسشو گذاشتم)
ماشینم روشن کردم
حرکت کردم
اشکام از دستم در رفت
جاری بود
تمام راه…
فک میکردم که چی شده🫦
داشتم سکته میکردم
ترافیک؟اخه لعنتی ساعت ۲ شب(کصخل بازی)
سریع پیاده شدم
تهیونگ بود
ا.ت: کجاست کجاست
تهیونگ:ط…طبقه بالا
بدو بدو رفتم به سمت بالا
در رو باز کردم با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد
۸.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.