×قسمت شش×پارت دو
×قسمت شش×پارت دو
چشمم که به عکس خورد شاخ در اوردم
این پیش پاکان چیکار میکنه
خدا میدونه چقد دنبالش گشتم
واااااااااای
چقدم افتضاح بود
همه هیکلم توش ریخته بود بیرون
ینی پاکان دیدتش !؟
معلومه که دیده
خواستم توی یه حرکت از دستش بیارمش بیرون که دستشو برد عقب
:اُ اُ..از این فکرا نزنه به سرت..این پیش من بایگانی میمونه
_که چی بشه!؟
_که تو مجبور بشی پیشنهادمو قبول کنی دخترم
پیشنهاد؟؟
مخم سوت کشید..
همیشه تصویر کلمه پیشنهاد توی ذهنم به معنی دوستی و اینا بود
ینی این پاکانه مغرور داره به من پیشنهاد دوستی میده؟؟
مگه میشه!؟
باید یکم به خودم مغرور بشم
صدامو صاف کردم و گفتم : و اگه قبول نکنم؟؟
_مجبور میشم از عکست یه چندتآیی کپی بگیرم و پخشش کنم تو مدرسه
_چییییییییییی؟؟
توغلط میکنی یابو علفیه الاغ
میخوای ابرویه بابامو ببری!؟
میکشمت..بیچارت میکنم..باباتو درمیارم
_نچ نچ..اومدی و نسازی..ببین کاری نکن کنار عکست تایپ کنم ایدا پاک منش و عکس یه پسر غریبه رو هم کنارش فتوشاپ کنم و بزارم
دهنم باز مونده بود از تعجب..یه ادم چقد میتونه عوضی باشه اخه...ازش بدم میاد بدم میاد بدم میااااااااااااد
_من ..من ...من یه روز تلافی میکنم...قسم میخورم
_خو حالا تا اون روز برسه...پیشنهادمو قبول میکنی یا نه ؟؟
_چی هس!؟
_زیاد سخ نیس..بستگی به خودت داره
داد زدم:وقتی میپرسم چی هس مثه ادم برو سر اصل مطلبو و رک و پوست کنده بگو دردت چیه!؟
اونم مثل من وحتی بلند تر از من داد زد_دردم تویی
شکه شدم
بزرگ شدن چشمامو به وضوح حس میکردم
نمیفهمیدم هیچ چیو
حالت چهرش برگشت
مثل همیشه شیطون و رو مخ شد
گفت:ببخشید داد زدم...کل داستان همین بود..ببین من یه دردی دارم
راه حلش تویی
هیچی نگفتم که به حرفاش ادامه داد:شناختمت تو این یه هفته..همونی هسی که دنبالشم...شیطون جسور لجباز برو مخ و یکم خوشگل
نمیتونم کل قضیه رو واست توضیح بدم..ولی کم و بیش میگم بهت..ببین من پسری هسم که اگه بخوام بهترین دختر تهرانم بم پا میده
ولی مسئله این نی
تو به درد کار من میخوردی و من میدونم که تو ادمی نیسی که به راحتی راه بیای
مطمئن بودمم که پیشنهادمو عمرا قبول کنی
از همون روز اول که دیدمت تو سرم نقشه امروزو میکشیدم..واسه احلاقیاتت مجبور شدم عکستو کش برم که به بهونش مجبور بشی قبول کنی..ببین..من..ینی..تو..باید..باید با من دوست بشی...ینی نه یه دوستیه ساده...یه عشق...یه عشق واقعی که فقط من وتو میدونیم یه بازیه...
نفسم بند اومده بود..این داره چی میگه..هیچی از حرفاش سر در نمیارم..دارم خل میشم خدا
_فلا قرار نیس دلیل این پیشنهادو بدونی...فقط بدون واسه گرفتنه عکست باید چندجا باهام راه بیای..یه چندباری میریم بیرون و جشن و سینما و پارک و نمیدونم...همین جاهایی که عاشقا میرن..بعدش تمومه..تو عکستو میگیری و من به مراد دلم میرسم..بت قول میدم هیشکی هم نمیفهمه و توام هیچ ضربه ای از هیچ نظر نمیخوری
فقظ یه بازیه..یه عشق دروغین..شاید بگی من چه ادم لاشی هسم..اره..اصن اینجوری فک کن..ولی اینم بدون که من کسی نیسم که یادم بره حرفامو هرچقدرم بد باشم و هرچقدرم لاشی باشم نامرد نیسم..پای حرفمم..اگه قبول کنی اینو ضرر نمیکنی..خب حالا نظرت ؟؟
ضربان قلبم بالا رفته بود..منتظر بهم خیره شده بود..هیچی از دهنم در نمیومد..فقط یه کلمه تو ذهنم میچرخید..
از جام بلند شدم و با تمام نیرویی که داشتم خوابوندم زیر گوشش و با حالت تحقیر امیزی گفتم:برو بمیر
بعدم از اتاق خارج شدم و درو کوبیدم به هم...
........
چشمم که به عکس خورد شاخ در اوردم
این پیش پاکان چیکار میکنه
خدا میدونه چقد دنبالش گشتم
واااااااااای
چقدم افتضاح بود
همه هیکلم توش ریخته بود بیرون
ینی پاکان دیدتش !؟
معلومه که دیده
خواستم توی یه حرکت از دستش بیارمش بیرون که دستشو برد عقب
:اُ اُ..از این فکرا نزنه به سرت..این پیش من بایگانی میمونه
_که چی بشه!؟
_که تو مجبور بشی پیشنهادمو قبول کنی دخترم
پیشنهاد؟؟
مخم سوت کشید..
همیشه تصویر کلمه پیشنهاد توی ذهنم به معنی دوستی و اینا بود
ینی این پاکانه مغرور داره به من پیشنهاد دوستی میده؟؟
مگه میشه!؟
باید یکم به خودم مغرور بشم
صدامو صاف کردم و گفتم : و اگه قبول نکنم؟؟
_مجبور میشم از عکست یه چندتآیی کپی بگیرم و پخشش کنم تو مدرسه
_چییییییییییی؟؟
توغلط میکنی یابو علفیه الاغ
میخوای ابرویه بابامو ببری!؟
میکشمت..بیچارت میکنم..باباتو درمیارم
_نچ نچ..اومدی و نسازی..ببین کاری نکن کنار عکست تایپ کنم ایدا پاک منش و عکس یه پسر غریبه رو هم کنارش فتوشاپ کنم و بزارم
دهنم باز مونده بود از تعجب..یه ادم چقد میتونه عوضی باشه اخه...ازش بدم میاد بدم میاد بدم میااااااااااااد
_من ..من ...من یه روز تلافی میکنم...قسم میخورم
_خو حالا تا اون روز برسه...پیشنهادمو قبول میکنی یا نه ؟؟
_چی هس!؟
_زیاد سخ نیس..بستگی به خودت داره
داد زدم:وقتی میپرسم چی هس مثه ادم برو سر اصل مطلبو و رک و پوست کنده بگو دردت چیه!؟
اونم مثل من وحتی بلند تر از من داد زد_دردم تویی
شکه شدم
بزرگ شدن چشمامو به وضوح حس میکردم
نمیفهمیدم هیچ چیو
حالت چهرش برگشت
مثل همیشه شیطون و رو مخ شد
گفت:ببخشید داد زدم...کل داستان همین بود..ببین من یه دردی دارم
راه حلش تویی
هیچی نگفتم که به حرفاش ادامه داد:شناختمت تو این یه هفته..همونی هسی که دنبالشم...شیطون جسور لجباز برو مخ و یکم خوشگل
نمیتونم کل قضیه رو واست توضیح بدم..ولی کم و بیش میگم بهت..ببین من پسری هسم که اگه بخوام بهترین دختر تهرانم بم پا میده
ولی مسئله این نی
تو به درد کار من میخوردی و من میدونم که تو ادمی نیسی که به راحتی راه بیای
مطمئن بودمم که پیشنهادمو عمرا قبول کنی
از همون روز اول که دیدمت تو سرم نقشه امروزو میکشیدم..واسه احلاقیاتت مجبور شدم عکستو کش برم که به بهونش مجبور بشی قبول کنی..ببین..من..ینی..تو..باید..باید با من دوست بشی...ینی نه یه دوستیه ساده...یه عشق...یه عشق واقعی که فقط من وتو میدونیم یه بازیه...
نفسم بند اومده بود..این داره چی میگه..هیچی از حرفاش سر در نمیارم..دارم خل میشم خدا
_فلا قرار نیس دلیل این پیشنهادو بدونی...فقط بدون واسه گرفتنه عکست باید چندجا باهام راه بیای..یه چندباری میریم بیرون و جشن و سینما و پارک و نمیدونم...همین جاهایی که عاشقا میرن..بعدش تمومه..تو عکستو میگیری و من به مراد دلم میرسم..بت قول میدم هیشکی هم نمیفهمه و توام هیچ ضربه ای از هیچ نظر نمیخوری
فقظ یه بازیه..یه عشق دروغین..شاید بگی من چه ادم لاشی هسم..اره..اصن اینجوری فک کن..ولی اینم بدون که من کسی نیسم که یادم بره حرفامو هرچقدرم بد باشم و هرچقدرم لاشی باشم نامرد نیسم..پای حرفمم..اگه قبول کنی اینو ضرر نمیکنی..خب حالا نظرت ؟؟
ضربان قلبم بالا رفته بود..منتظر بهم خیره شده بود..هیچی از دهنم در نمیومد..فقط یه کلمه تو ذهنم میچرخید..
از جام بلند شدم و با تمام نیرویی که داشتم خوابوندم زیر گوشش و با حالت تحقیر امیزی گفتم:برو بمیر
بعدم از اتاق خارج شدم و درو کوبیدم به هم...
........
۱۸.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.