عشق و غرور p28
_چرا میخوای از دانشگاه بری؟
_مسائل شخصی
انتظار داشتم بیشتر گیر بده و توضیح بخواد اما خونسرد به صندلی تکیه داد و گفت:
_باشه بیا اینم مهر
مهر رو گرفتم قبل از اینکه دستم به دستگیره در برسه صدای جدیشو شنیدم:
_ امیدوارم دیگه تو دور و بر زندگیم نبینمت
کم مونده بود اشکم دربیاد
چیزی نگفتم زودتر مدارکمو گرفتم و اومدم بیرون
نباید گریه کنم
باید نامجون رو فراموش کنم...نه نامجون دیگه برام مرد از این به بعد برام خانزادس .
(۵ سال بعد)
_مامان چرا دیگه نمیریم پارک؟
دستی رو موهای مشکیش کشیدم:
_عزیزم بیرون برای ما یکم خطرناکه..ممکنه چند روز نریم پارک
_چرا خطرناکه؟
آخه من چجوری برای این بچه بفهمونم جونمون در خطره؟!
_آدم بدا میخوان ما رو اذیت کنن..برای همین چند روزی باید خونه بمونیم
اومد کنارم نشست:
_من نمیزارم کسی تورو اذیت کنه ، خودم ازت محافظت میکنم
تو بغلم گرفتمش و حسابی بوسش کردم:
_قربونت برم که مراقب مامانتی
با شنیدن زنگ تلفنم گفتم:
_تو کابینت کنار یخچال کلوچه گذاشتم برو بردار بخور
باشه ای گفت و رفت
دکمه تماس رو زدم:
_سلام وکیل جونگ
_سلام خوب هستین
_ممنون ..راجبه همون موضوع زنگ زدید درسته؟
_مسائل شخصی
انتظار داشتم بیشتر گیر بده و توضیح بخواد اما خونسرد به صندلی تکیه داد و گفت:
_باشه بیا اینم مهر
مهر رو گرفتم قبل از اینکه دستم به دستگیره در برسه صدای جدیشو شنیدم:
_ امیدوارم دیگه تو دور و بر زندگیم نبینمت
کم مونده بود اشکم دربیاد
چیزی نگفتم زودتر مدارکمو گرفتم و اومدم بیرون
نباید گریه کنم
باید نامجون رو فراموش کنم...نه نامجون دیگه برام مرد از این به بعد برام خانزادس .
(۵ سال بعد)
_مامان چرا دیگه نمیریم پارک؟
دستی رو موهای مشکیش کشیدم:
_عزیزم بیرون برای ما یکم خطرناکه..ممکنه چند روز نریم پارک
_چرا خطرناکه؟
آخه من چجوری برای این بچه بفهمونم جونمون در خطره؟!
_آدم بدا میخوان ما رو اذیت کنن..برای همین چند روزی باید خونه بمونیم
اومد کنارم نشست:
_من نمیزارم کسی تورو اذیت کنه ، خودم ازت محافظت میکنم
تو بغلم گرفتمش و حسابی بوسش کردم:
_قربونت برم که مراقب مامانتی
با شنیدن زنگ تلفنم گفتم:
_تو کابینت کنار یخچال کلوچه گذاشتم برو بردار بخور
باشه ای گفت و رفت
دکمه تماس رو زدم:
_سلام وکیل جونگ
_سلام خوب هستین
_ممنون ..راجبه همون موضوع زنگ زدید درسته؟
۱۲.۰k
۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.