تک پارتی کوک 𖧷𖧷
ویو ات
امروز دوباره با کوک دعوا کردم این ی دعوای عادی نبود کارمون به طلاق کشیده شده
فلش بک
تو اتاق نشسته بودم یهو ی پیام برام اومد از طرف ناشناس بازش کردم با فیلمی که دیدم شروع به گریه کردن کردم اون کوک بود داشت یک زن رو میبوسید
اشکام رو پاک کردم بعد از دو ساعت کوک اومد
کوک: بیب من اومدم
رفتم پایین
کوک:سلام عزیزم
فیلم رو زود بهش نشون دادم تو شک بود
ات: میموندی پیش همون عشقت
کوک: ات من
ات: تو چی
کوک: اصلا میدونی چیه اون دختر خیلی بهتر از توعه فهمیدی
بهش ی سیلی زدم ات:پس بیا طلاق بگیریم
کوک : با کمال میل از خدامه
با گریه از خونه اومدم بیرون داشت بارون میبارید همین جوری داشتم می دوییدم که
ویو کوک
اخیش بلاخره تموم شد زنگ زدم به سوفی( دوست دختر خرش🐴)
کوک: سلام عشقم بیا خونه
سوفی : باشه ددی الان میام ( زهرماره ددی 😒)
ادمین: خب خلاصه میکنم 🥱 سوفی اومد و با کوک کارای اهم اهم کردن و صبح رفت
ویو کوک
دیشب خیلی بهم حال داد سوفی الان دو ساعته رفته ات از دیشب نیومده خونه اصلا به من چه به جهنم نیاد همین طوری نشسته بودم از حق نگذریم یذره نگرانش شدم از حرف دیروزم پشیمون شدم چند ساعت گذشت نیومد دیگه واقعا نگران بودم زود رفتم لباسام رو بپوشم که گوشیم زنگ خورد با حرفی که زد دنیا رو سرم خراب شد بدو بدو به سمت بیمارستان رفتم
ببخشید جئون ات کجا هستن
پرستار: تو اتاق عمل هستن الان تقریبا چهار ساعت میشه زود رفتم کنار اتاق عمل کلی پشیمون بودم فقط میخاستم زندگیم برگرده دکتر از اتاق عمل در اومد
کوک: حالش چطوره
دکتر: شما کیشون هستین
کوک: من همسرش هستم
دکتر : تسلیت میگم دوتاشونم از دست دادیم
کوک: یعنی چی دوتا
دکتر: ایشون حامله بودن
کوک: 😭😭😭😭😭😭😭😭
اولین تک پارتیم بود اگه بد شد ببخشید 😔😑🙏
لایک و کامنت فراموش نشه 😘😘😘😘
راستی 114 تایی مون مبارک مرسی حمایت کردین ازم
امروز دوباره با کوک دعوا کردم این ی دعوای عادی نبود کارمون به طلاق کشیده شده
فلش بک
تو اتاق نشسته بودم یهو ی پیام برام اومد از طرف ناشناس بازش کردم با فیلمی که دیدم شروع به گریه کردن کردم اون کوک بود داشت یک زن رو میبوسید
اشکام رو پاک کردم بعد از دو ساعت کوک اومد
کوک: بیب من اومدم
رفتم پایین
کوک:سلام عزیزم
فیلم رو زود بهش نشون دادم تو شک بود
ات: میموندی پیش همون عشقت
کوک: ات من
ات: تو چی
کوک: اصلا میدونی چیه اون دختر خیلی بهتر از توعه فهمیدی
بهش ی سیلی زدم ات:پس بیا طلاق بگیریم
کوک : با کمال میل از خدامه
با گریه از خونه اومدم بیرون داشت بارون میبارید همین جوری داشتم می دوییدم که
ویو کوک
اخیش بلاخره تموم شد زنگ زدم به سوفی( دوست دختر خرش🐴)
کوک: سلام عشقم بیا خونه
سوفی : باشه ددی الان میام ( زهرماره ددی 😒)
ادمین: خب خلاصه میکنم 🥱 سوفی اومد و با کوک کارای اهم اهم کردن و صبح رفت
ویو کوک
دیشب خیلی بهم حال داد سوفی الان دو ساعته رفته ات از دیشب نیومده خونه اصلا به من چه به جهنم نیاد همین طوری نشسته بودم از حق نگذریم یذره نگرانش شدم از حرف دیروزم پشیمون شدم چند ساعت گذشت نیومد دیگه واقعا نگران بودم زود رفتم لباسام رو بپوشم که گوشیم زنگ خورد با حرفی که زد دنیا رو سرم خراب شد بدو بدو به سمت بیمارستان رفتم
ببخشید جئون ات کجا هستن
پرستار: تو اتاق عمل هستن الان تقریبا چهار ساعت میشه زود رفتم کنار اتاق عمل کلی پشیمون بودم فقط میخاستم زندگیم برگرده دکتر از اتاق عمل در اومد
کوک: حالش چطوره
دکتر: شما کیشون هستین
کوک: من همسرش هستم
دکتر : تسلیت میگم دوتاشونم از دست دادیم
کوک: یعنی چی دوتا
دکتر: ایشون حامله بودن
کوک: 😭😭😭😭😭😭😭😭
اولین تک پارتیم بود اگه بد شد ببخشید 😔😑🙏
لایک و کامنت فراموش نشه 😘😘😘😘
راستی 114 تایی مون مبارک مرسی حمایت کردین ازم
۱۶.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.