باره طوس

مرغی دیدم نشسته بر #باره_طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
اینها بقایای دیوار حجیم همان باره طوس است؛ قلعه‌ای که روزگاری جایگاه حکومتداری سردمداران قدرتمندی بوده‌ و اکنون جز ویرانه‌ای، چیزی از آن باقی نمانده‌است. همانقدری هم که باقی مانده به مدد مرمت سازمانهای متولی و نصب سقف و حصار است؛ والا همین هم پیشتر نابود شده بود. آن رباعی که در ابتدای متن آوردم از حکیم #عمر_خیام_نیشابوری است. فیلسوف، اندیشمند و ریاضی‌دان قرن پنجم و ششم هجری که رباعیاتش در توصیف ناپایداری دنیا و دَم را غنیمت دانستن مشهور است. گویا این رباعی را در بازدید از #باره_طوس سروده است. گمان من بر این است که با توجه به زمان سروده شدن #شاهنامه در قرن چهارم، حکیم نیشابوری از محتوای آن خبر داشته و اشاره‌اش به شاه #کیکاووس به عنوان حکمران مقتدر باستانی، به این موضوع دلالت دارد. در هر حال من در بازدید از #آرامگاه_فردوسی به این سازه تاریخی برخوردم و آنچه برایم جذاب آمد حالت وهمگونه آن است. هنر_فرسایش با این سازه کاری کرده است که از زاویه‌ای می‌توان آن را بسان سرهای عظیم دیوهای باستانی دید که ذوب شده و چیده شده در کنار هم بازدید کنندگان را می‌نگرند.
دیدگاه ها (۰)

ضرب‌المثل مستتر در تبلیغات

فیزیک کاربردی

تزیینات زنده

در سایه سلطان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط