(پارت2)

(پارت2)

ا.ت*ویو
فردا صبح باید برم.
مدرسه.
هوراااااااااا.
کوک*ویو
اه توف توی این شانس.
فردا دوباره شروع میشه.
من جئون جانگ کوکم.
مادر پدرم صاحب این کالجی که توش.
هستم هستن.
خیلی پولدارن.
مامان بابام رو میگم.
اسم دوست دخترم.
داخل مدرسه لارا هست.
خیلی دوسش دارم.
الان ۲ ساله باهمیم.
باید بخوابم.
چون فردا ساعت ۶ باید پاشم دیگه
ا.ت*ویو
واسه فردام.
تغذیه هام و اماده کردم.
ساندویچ سرد
شیر و کیک.
تیرامیسو.
پچ پچ.
همش رو گذاشتم.
داخل کولم.
کتاب هام رو اماده کردم.
همه چی رو اماده کردم.
و خوابیدم.
(ساعت ۶ صبح)
از خواب پاشدم.
صبحانم رو اماده کردم.
خوردم.
شد ساعت ۷.
سوار ماشینم شدم.
رفتم مدرسه.
زنگ مدرسه ساعت ۸ میخوره.
تا رفتم مدرسه (۱۰ دقیقه طول کشید)
رسیدم مدرسه.
ماشینم و پارک کردم.
و کولم و برداشتم.
رفتم داخل مدرسه.
دور و ورم.
رو نگاه کردم.
یهو دیدم.
یک نفر با بدو بدو داره میاد سمتم.
دیدم بوناست.
منم دویدم سمتش
بونا:ا.تتتتتتتتتتتتتت
ا.ت:یونااااااااااااااا
که رسیدیم.
بهم پریدیم تو بغل هم.
یونا:وای ا.ت اگه بدونی چقدر دلتنگت بودم
ا.ت:یونا منم خیلی دلم واست تنگ شده بود،تو یه کلاسیم دیگه
یونا:اره ولی،قسمت بدش اینه یه بد بوی خفن تو کلاس داریم
ا.ت:واقعا،اسمش چیه
یونا:جئون جانگ کوک
پایان این پارت