Part: (1)(0)
Part: (1)(0)
ات: من کاری به این مسابقه کوفتی ندارم فقط ازاین عصبانیم که یک ساعت همینجوری داشتیم میچرخیدیم (با داد) دیدم کوک خیلی مضلوم نگام کرد برگام ریخته بود این کوک بود شبیه خرگوشا شده بود
ات: جونگ کوک بیا اینجا بشین
کوک: نمیزنیم کهه
ات: نه نمیزنم امود کنارم نشست... خب اقای نقشه خوان چی شد که راه رو اشتباه اومدین
کوک: یااااا ات نمک رو زخمم نپاش...... میگم گوشیتو اوردی
ویو ات
محکم به کف دستم زدم تو سرم نه تو چی اوردییییی
کوک: نه منم نیاوردم چرا همه چیزو باید من وردارم همینجوری داشتم با ات بحث میکردم که یه صدایی اومد
ات: برو ببین...صد.. ا چیه
کوک: چچرا من
ات: چون تو پسری... ولش کن خودم میرم همینجوری داشتم میرفتم سمت صدا
کوک: همینجوری داشتم دور ور نگاه میکردم ببینم چیزی هست که صدای جیغ ات رو شنیدم
ات: کوکککک دو یه صدایی میومد فک کنم صدای گراز بود... همینجوری داشتم با کوک میدوییدم دیدم کوک جلو زد کوکککک وایسا منم بیام
کوک: اخیشش اات دیگه صدا نمیاد... پشت سرمو نگاه کردم دیدم ات نیست اتتتتت کجایی
یدفعه دیدم یه کی پرید رو کولمم
ات: پسره ی نامرد تنهایی فرار میکنیییییی همینجوری میزدم تو سر کوک
کوک: بیا پایین... به صورت ات نگاه کردم خیلی قیافش کیوت شده بود با دستم صورتشو قاب گرفتمم صورتامون نزدیک هم بود چیی چرا من باید اونو ببوسم
ات: با کاری که کوک کرد خشکم زد چی اون میخواست ببوسم نه حتما میخواسته با بوسه خفم کنه اونو چه به این کارا.......
امروز اگه تونستم سعه میکنم سه پارت بزارم♡
ات: من کاری به این مسابقه کوفتی ندارم فقط ازاین عصبانیم که یک ساعت همینجوری داشتیم میچرخیدیم (با داد) دیدم کوک خیلی مضلوم نگام کرد برگام ریخته بود این کوک بود شبیه خرگوشا شده بود
ات: جونگ کوک بیا اینجا بشین
کوک: نمیزنیم کهه
ات: نه نمیزنم امود کنارم نشست... خب اقای نقشه خوان چی شد که راه رو اشتباه اومدین
کوک: یااااا ات نمک رو زخمم نپاش...... میگم گوشیتو اوردی
ویو ات
محکم به کف دستم زدم تو سرم نه تو چی اوردییییی
کوک: نه منم نیاوردم چرا همه چیزو باید من وردارم همینجوری داشتم با ات بحث میکردم که یه صدایی اومد
ات: برو ببین...صد.. ا چیه
کوک: چچرا من
ات: چون تو پسری... ولش کن خودم میرم همینجوری داشتم میرفتم سمت صدا
کوک: همینجوری داشتم دور ور نگاه میکردم ببینم چیزی هست که صدای جیغ ات رو شنیدم
ات: کوکککک دو یه صدایی میومد فک کنم صدای گراز بود... همینجوری داشتم با کوک میدوییدم دیدم کوک جلو زد کوکککک وایسا منم بیام
کوک: اخیشش اات دیگه صدا نمیاد... پشت سرمو نگاه کردم دیدم ات نیست اتتتتت کجایی
یدفعه دیدم یه کی پرید رو کولمم
ات: پسره ی نامرد تنهایی فرار میکنیییییی همینجوری میزدم تو سر کوک
کوک: بیا پایین... به صورت ات نگاه کردم خیلی قیافش کیوت شده بود با دستم صورتشو قاب گرفتمم صورتامون نزدیک هم بود چیی چرا من باید اونو ببوسم
ات: با کاری که کوک کرد خشکم زد چی اون میخواست ببوسم نه حتما میخواسته با بوسه خفم کنه اونو چه به این کارا.......
امروز اگه تونستم سعه میکنم سه پارت بزارم♡
۱.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.